معنی کلمه زبانۀ یخ در فرهنگستان زبان و ادب {ice tongue} [علوم جَوّ] هر زایدۀ باریک از یخسار یا رَف یخ که در دریا شناور باشد
جملاتی از کاربرد کلمه زبانۀ یخ گل همیروید از زبانۀ خار بر سر شاخها چو شاه سوار فروغ روی ساقی در مِی افتاد زبانۀ آتش از پیمانه برخاست آزست و بس زبانۀ دوزخ نزاریا نیلِ نیاز بر رخِ زردِ نزار کش