زبان شکسته بسته
معنی کلمه زبان شکسته بسته در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه زبان شکسته بسته
گفتار صورت اصیل و ابتدایی زبان است. در زبان معیار گفتاری تلفظ و ویژگیهای لهجهای و آهنگی کلام بیشترین اهمیت را دارد. گونهٔ زبان معیار در ایران آن است که در بین افراد تحصیل کرده و دارای پایگاه اجتماعی و اقتصادی بالاتر رایج است. به علت مرکزیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تهران، زبان گفتاری رایج در بین تحصیل کردگان تهران، زبان معیار گفتاری در ایران است. زبان معیار گفتاری با زبان محاوره یکی است. برخی از نویسندگان نیز زبان گفتاری را زبان شکسته مینامند.
نرگس انتخابی معتقد است که با وجود ایجاز گتسبی بزرگ، فیتزجرالد با «بازیهای زبانی» و استفاده از «واژگان، اصطلاحات و تعابیر بکر» کار را برای مترجم این اثر دشوار کرده است. او به شیوهٔ بهکارگیری رضایی از زبان شکسته که به تناسب موقعیتهای داستان است، اشاره کرد و آن را «هوشمندانه و محتاطانه و نظاممند» دانست. انتخابی در عین حال معتقد است که مترجم میتوانست پانوشتهای بیشتری را با توجه به اشارههایی که نویسندهٔ رمان به فرهنگ آمریکایی دارد، بیاورد تا به خواننده در درک بیشتر داستان کمک کند. محمد دهقانی برخلاف نظر انتخابی با کاربرد زبان شکسته در دیالوگهای این رمان موافق نیست و معتقد است که استفادهٔ درست رضایی از «لحن و نحو زبان محاوره» کفایت میکرد. از نگاه وی، «شکستهنویسی» باعث بروز مشکلاتی میشود و بهتر بود تا خوانندهٔ این رمان را آزاد گذاشت تا «داستان را با هر لهجهای که خودش دوست دارد بخواند.» او به لزوم دقت بیشتر در ترجمهٔ برخی تعبیرات و صفات نیز اشاره کرد و به مقایسهٔ برخی از این موارد با ترجمهٔ امامی پرداخت. هومن پناهنده، زبانشناس، ویراستار و مترجم در مقالهای که در نگاه نو منتشر شد، به مقایسهٔ ترجمههای امامی و رضایی پرداخت. او در این مقاله نوشت که ترجمههای مجدد گتسبی بزرگ باید در تلاش باشند تا ترجمهای برتر از نخستین ترجمه را ارائه کنند. از نگاه وی این امر برای سه ترجمهٔ مجددی که پیش از ترجمهٔ رضایی منتشر شدهاند، صادق نیست و میزان کیفیت آنها نمیتواند پیشرفت ترجمهٔ امامی را نشان بدهد.
درین بساط زبان شکستهدل را به غیر زلف دوتا هیچ کس نمیداند
من خود اندیشناک پیوسته زین زبان شکسته و بسته
در کتاب تاریخ ترجمهٔ ادبی از فرانسه به فارسی (۱۳۹۳) دربارهٔ ترجمههای احمد شاملو نوشته شده است: «شاملو در بیشتر ترجمههایش به خوبی از عهده برآمده است؛ از جمله برزخ (۱۳۳۴) از ژان روورزی، زرنگار (۱۳۳۵) از هربر لو پوریه، پابرهنهها (۱۳۳۷) از زاخاریا استانکو، قصههای بابام (۱۳۴۶) از ارسکین کالدول، عروسی خون (۱۳۴۷) از فدریکو گارسیا لورکا، درخت سیزدهم (۱۳۴۹) از آندره ژید، دماغ (۱۳۵۱) از ریونوسوکه آکوتاگاوا، سیزیف و مرگ (۱۳۵۲) از روبر مرل، خزه (۱۳۵۵) از هربر لو پوریه، مرگ کسب و کار من است (۱۳۵۵) از روبر مرل و شهریار کوچولو (۱۳۵۸) از سنتاگزوپری که در چاپهای بعدی با عنوان شازده کوچولو منتشر شد. شاملو در برخی از ترجمههایش استفادهٔ مفرط از زبان شکسته را برای خود جایز دانسته است و همین قضیه باعث دوری او از سبک متن اصلی شده است.»
در محفلی که برق تجلی است بیزبان ماییم چون کلیم و زبان شکستهای
به درد نالة من کس نمیرسد چه کنم! خراسِ سینه زبان شکستهای دارد