زاغ و زیغ
معنی کلمه زاغ و زیغ در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه زاغ و زیغ
گاه گفتم که کنم صحبت یارانرا ترک بلبلم من ز چه رو همدم زاغ و زغنم
طوطیان آهنگ هندستان کنند جایشان زاغ و زغن جولان کنند
یا فگند بر سرم سایه همای حجاز تا شود این استخوان طعمهٔ زاغ و زغن
منزلشان سرنگون گشت و بر ایشان کنون نیست به جز زاغ و بوم ماتمی و نوحهگر
این مثالت را چو زاغ و بوم دان که ازیشان پست شد صد خاندان
بلبل از گل به چمن نالد و گل مقصد اوست نفرت او همه از نالهٔ زاغ و زغن است
یارب آن نغمهسرا بلبل خوشالحان را تا بیاسایم از این زاغ و زغن بازرسان
زحمت مکش رقیب، که در فصل گل به باغ بلبل کند ترانه و زاغ و زغن رود
چون گفت بسی فسانه با زاغ شد زاغ و نهاد بر دلش داغ
از پا فتاد سرو گلستان کربلا طاووس نوحه گر شد و زاغ و زغن گریست