( زآف ) زآف. [ زُ ]( ع اِ ) شتافتگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسم است به معنی اعجال. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) موت زآف ؛ مرگ شتاب. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). موت زآف و زآم و ذعاف ؛ سریع. ( از تاج العروس ). و گفته شده است : موت زآف ؛ مرگ کریه مانند مرگ به سم. ( از تاج العروس ). و رجوع به زام و زاف شود. زأف. [ زَءْف ْ ] ( ع مص ) شتابانیدن کسی را. اعجال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
معنی کلمه ز اف در فرهنگ فارسی
( ز آف ) شتافتگی
جملاتی از کاربرد کلمه ز اف
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات که واجب شد طبیعت را مکافات
ایا شهریاری، که در ظل تست ز آفات اسلام را زینهار
این دل آن عاشق مستان ماست رسته ز هجران و ز آفات من
بد نگهدارم ز آفات و ضرر کرد تعلیمم رموز خیر و شر
با مریدان گفت پیر راهبر هان بپرهیزید ز آفات نظر
باد ز آفات عوارض در پناه لطف حق جوهر ذاتت که هست الطاف حق را مظهری
ای صاحب زمانه زمانت خجسته باد با عدل تو زمانه ز آفات رسته باد