رک دان
معنی کلمه رک دان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه رک دان
هرچه ماند ز تو به نیک و به بد بخشش مرگ دان نه بخشش خود
ناامیدم مکن از سابقهٔ لطفِ ازل تو پسِ پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
سخن ما مبین، که پنهانست تو سخن دان، نبودهای ، زانست؟
تو همی دانی و بس من چون کنم تا ازین احوال سر بیرون کنم
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود یکی نبیذ و دو صد بوسه و شراب زرنگ
چون شود یک ره ز پرده آشکار تو یقین دان کان قیامت خاسته است
ای کتاب مبین، ببین خود را باز دان از هزار آن صد را
زین سیم و زر جهان که پیرامن تست دانی که چه مقدار نصیب تن تست
هر دوست که از عشق به دنیات کشاند خود دشمن تو او است یقین دان و حسود او
بصدهزار زبان آتش ارچه گوید من چو طبع تیز توام، دان که ژاژ می خاید