[ویکی شیعه] روضه وداع، از روضه های مجالس عزاداری شیعیان در عصر عاشورا یا شام غریبان. این روضه، خداحافظی امام حسین(ع) از حضرت زینب و دیگر بانوان حرم را روایت می کند. امام حسین(ع) پس از شهادت یاران به خیمه آمد و پس از توصیه اهل بیتش به سکوت، با خواهران، زنان، فرزندان و کودکان خویش وداع کرد. پیراهنی برایش آوردند و حضرت(ع) پیراهن را از چند جا پاره کرد تا از دستبرد سپاه کوفه مصون بماند و آن را زیر لباس ها پوشید، پس از شهادت امام، این پیراهن نیز غارت شد. امام پس از مدتی مبارزه، دوباره به سوی حرم آمد و زنان حرم را به صبر دعوت کرد. سپس با یکایک زنان حرم خداحافظی کردند و بعد بر بالین امام سجّاد(ع) حاضر شد. هنگامی که امام(ع) مشغول وداع با اهل حرم بود به دستور عمر بن سعد، سپاه کوفه به خیام او حمله ور شدند و او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ به گونه ای که برخی تیرها چادرها را درید و موجبات وحشت اهل حرم را فراهم آورد.
جملاتی از کاربرد کلمه روضه وداع
1. در سال 1345 شمسى به حرم حضرت عباس عليه السلام در كربلاى معلى مشرفشدم . در حين تشرف ناگهان دختر خانمى را درحال رعشه و پريشان حال به حرم آوردند. خانم ديگرى كه بعدا معلوم شد مادر اوست ،خطاب به حضرت ابوالفضل عليه السلام كرده و عرضه داشت : فردا عروسى ايندختر است ، جواب خانواده شوهرش را چه بگويم . خواننده خواهد فهميد كه چه منظره منقلب كننده اى براى زائرين حاصل شده است . بارى ، من مشغول زيارت پيش روى مبارك شدم و بعد عازم زيارت كوتاه بالا سر شدم . ناگهان صداى هل هله و شادى همراه با به هوا ريختن نقل بلند شد. مشاهده كردم كه دختر خانمى به حالت ارتعاش در حالي كه به اطراف خود توجهى نداشت زير چادر خويش مخفى شده است ،تا خدمه حضرت براى وى چادر آورند. آن را به سر انداخت او و همراهانش با وقار وحجاب تمام با روضه منور صاحب سخاوت و فتوت واسعه شفعاء عندالله ،ابوالفضل العباس عليه السلام وداع نمودند.
اى فرزند من ! خود را به كشتن دادم و با حال تباه روانه كاظمين عليه السلام شديم و در بقيه آن ماه پدرم به وصيت و وداع مشغول بود و امر خود را انجام مى داد و خورد و خواب اوتمام شد و روز و شب به گريه و زارى مشغول بود و شب ها در روضه مقدسه تضرع مى كرد و به ارواح مقدسه ايشان توسل مى جست و خدمتكارى خود را شفيع مى كرد تا روز آخرماه جمادى الثانيه .
در بقيه آن ماه پدرم به وصيت و وداع مشغول بود و كارهاى خود را انجام مى داد، از خورد وخوراك افتاد روز و شب را به گريه و زارى مى گذرانيد، شبها در روضه مقدسه تضرعمى كرد و به ارواح مقدسه ايشان توسل مى جست . خدمتكارى خود را شفيع قرار مى داد.بالاخره روز آخر ماه جمادى الآخر رسيد. نزديك غروب فرستاده پاشا پيش پدرم آمد و گفت: بعد از غروب روضه را خلوت كن و زوار را بيرون نما.