رنگ رفتن. [ رَ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی. بیرنگ شدن. رنگ اصلی چیزی تغییر پیدا کردن. رنگ پریدن. رنگ باختن. رنگ ریختن. رنگ گسیختن.رنگ برخاستن. رجوع به همین ماده ها شود : نه بهفت آب که رنگش بصد آتش نرود آنچه با خرقه زاهد می انگوری کرد.حافظ ( از آنندراج ).ز رویم وقت رفتن می رود رنگ که می ترسم برآرد تیغ او رنگ.کمال خجندی ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه رنگ رفتن
این تالاب به دلیل سیاستهای اشتباه برنامه ریزان و مسئولان در خطر از بین رفتن رنگ صورتی آن برای همیشه قرار گرفته است. احداث جاده و سد از عوامل این فاجعه زیستمحیطی هستند.