معنی کلمه رفیع شهرستانی در لغت نامه دهخدا
مردودی دور ما ز مقبولی به
فارغبالی ز قید مشغولی به
افسوس که شد آخر کارم معلوم
کز منصب روزگار معزولی به.
و در مرگ شاه عباس گوید:
از مردن شاه دین فلک شیون کرد
وز مهر فلک داغ به دل روشن کرد
در صبح عزا چرخ گریبان بدرید
وز ظلمت شب پلاس در گردن کرد.( از تذکره نصرآبادی ج 1 ص 16 ).رجوع به تذکره خوشگو حرف «ر» و روز روشن ص 253، 252 و فرهنگ سخنوران شود.