رعیت پناه

معنی کلمه رعیت پناه در لغت نامه دهخدا

رعیت پناه. [ رَ عی ی َ پ َ ] ( ص مرکب ) که پناه رعیت باشد. که برای ملت و رعیت ملجاء و پناهگاه باشد :
رعیت پناها دلت شاد باد
به سعیت مسلمانی آباد باد.سعدی.خردمند شاها رعیت پناها
که مخصوص بادی به تأیید سرمد.سعدی.

جملاتی از کاربرد کلمه رعیت پناه

پس از شکست دولت مستقل کرواسی در پایان جنگ، تعداد زیادی از اوستاها، غیرنظامیان از آنها حمایت کردند (از هواداران، سربازان جوان، ضد کمونیست‌ها و رعیت‌های معمولی که انگیزه آنها جنایات پارتیزانی بود)، چتنیک‌ها و ضد کمونیست‌ها به امید تسلیم شدن به نیروهای بریتانیایی و پناه دادن به آنها سعی کردند به سمت اتریش فرار کنند. پس از بازگرداندن بلیبورگ، آنها در عوض توسط نیروهای انگلیسی بازداشت شدند و به پارتیزان‌ها بازگشتند و در معرض اعدام‌های دسته جمعی قرار گرفتند.
شوند اکنون بجاه تو رعیت در پناه تو چو اهل جنت آسوده ز گوناگون بلا و شر
در پناه سدهٔ جاه رعیت‌پرورش بر عقاب آسمان فرمان دهد کبک دری
دانست شاه عالم هرجا که او رود باشد ازو رعیت در امن و در پناه
گر رعیت و گر سپاه وی‌اند همه آسوده در پناه وی‌اند
ملک گفت: موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد؟ گفت: پادشه را کرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست.