رخنه بستن

معنی کلمه رخنه بستن در لغت نامه دهخدا

رخنه بستن. [ رَ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) سد کردن سوراخ. ترمیم کردن سر شکاف. مسدود کردن سوراخ و شکاف :
مهدی آخرزمان شد کز درش
رخنه آخرزمان بست آسمان.خاقانی.لیک نیارند به مکر و حیل
بستن آن رخنه که آرد اجل.امیرخسرو دهلوی.

معنی کلمه رخنه بستن در فرهنگ فارسی

سد کردن سوراخ ترمیم کردن سر شکاف مسدود کردن سوراخ و شکاف .

جملاتی از کاربرد کلمه رخنه بستن

در به روی شوق ما بستن ندارد حاصلی از توجه رخنه در دیوار می سازیم ما
این سیل رخنه در دل فولاد می کند بستن به روی عشق در دل چه فایده؟
بسی رخنه را بستن آغاز کرد بسی بسته‌ها را گره باز کرد
چاره در دفع خواطر صحبت پیر است و بس رخنه بر یأجوج بستن خاصه اسکندر است
چاره در دفع خواطر صحبت پیر است و بس رخنه بر یأجوج بستن خاصه ی اسکندر است

برخى از نويسندگان و مصححان ؛ بى باكانه و به گونه اى جسارت آميز و بدون حزمو احتياط، كلمه اى را - كه حق و صواب در آنست كه به همان صورتاول ، حفظ و ابقاء گردد - به تصحيح آن دست مى يازند، و براى نشاندادن منظور خود ازرمز و نشانه (ضبة ) استفاده مى كنند، از آن نظر كه كار آنهاهمانند (ضبة الاناء لحيمكارى و ترميم ظروف ) مى باشد (و مى خواهندبفهمانند كه با دستكارى خود،خلل و يا نقائص را از پيش خود ترميم و اصلاحمى نمايند). كار چنين مصححانى با كارلحيم كاران و ترميم كنندگان ظروف ،داراى وجه اشتراك مى باشد كه خلل و رخنه ها را اصلاح مى نمايند. و يا آنكه كار اينگونه نويسندگان و مصححان بهمنزله (ضبة الباب ) است (يعنىهمان كلون وقفل درب و آهن پهنى است كه درب راقفل مى كند)؛ چون با چنين تصحيحى ، آن كلمه درمحيطى بسته و محدود مى ماندكه قرائت آن داراى وجه صحيحى نيست ؛ چنانكه كلونوقفل ، وسيله اى است كه براى بستن و قفل كردن درب ، مورد استفاده قرار مىگيرد.