معنی کلمه رحیم اباد در لغت نامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان زهرا بخش بوئین شهرستان قزوین. سکنه آن 385 تن. آب آن از قنات. محصولات عمده آن غلات و چغندر قند و ینجه. صنایع دستی زنان گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از بخش زرند شهرستان ساوه. سکنه آن 308 تن. آب آن از قنات لب شور. محصولات عمده آن غلات و پنبه و چغندر قند و بادام و اقسام میوه. صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان افشاریه بخش آوج شهرستان قزوین. سکنه آن 355 تن. آب آن از رودخانه خررود. محصولات عمده آن غلات و کشمش و بادام و پنبه و قیسی. صنایع دستی قالی و گلیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش رودسر شهرستان لاهیجان. محصول عمده برنج و چای و لبنیات. آب آن از رودخانه پلرود و سموش رود. زمین چایکاری 500 هکتار. تعداد آبادی آن 65 تا. جمعیت دهستان در حدود 11 هزار. مرکز آن قصبه رحیم آباد و دیه های مهم اشکلک ، پالنگاه ، ماچیان ، سورچان محله و رضامحله می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان. سکنه آن 238 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول عمده غلات. صنایع دستی گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) قصبه و مرکزدهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنه آن 1500 تن. آب آن از رود و چشمه و نهر پل. محصول عمده برنج و چای است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان. سکنه آن 160 تن. آب آن از چشمه سار. محصولات عمده برنج و غلات و توتون و سیگار. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس و شال می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رحیم آباد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه.سکنه آن 180 تن. آب آن از نازلوچای. محصولات عمده آن غلات و توتون و چغندر قند و حبوب و کشمش. صنایع دستی جوراب بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).