رحمت در سیره نبوی

معنی کلمه رحمت در سیره نبوی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نقش محبت و مهرورزی در اداره امور از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از نکات شایان توجه در سیره ایشان است. شواهد این سخن را در تاریخ، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و همچنین در قرآن بطور مکرر می توان یافت. از سوی دیگر اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) تحت تاثیر شخصیت و مهربانی های ایشان، وی را دوست می داشتند و محبت خویش را ابراز می کردند. این نوشته در دو قسمت به بررسی مهرورزی پیامبر به مردم و محبت مردم به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می پردازد.
خداوند رسول خویش را دارای اخلاقی بزرگوارانه و برجسته توصیف کرده «وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» و در جایی دیگر فرموده است: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است، و اصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است ».
← فلسفه رسالت
← همدردی پیامبر با اصحاب
اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و مسلمانان نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) محبت زیادی ابراز می کردند. یکی از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) هنگامی که می خواست از مهاجرت ایشان جلوگیری کند برای سایر دوستان خود ایشان را این گونه توصیف می کند: «محمد لهجه خوش دارد و سخنی شیرین و طلعتی خوب و هیاتی زیبا و مجالستی دل ربای دارد، چون از پیش شما رود به هر قبیله ای فرود آید و به هر شهری که نزول کند به اندک وقتی مردم آن جا تابع وی شوند و به دین وی درآیند.» در ماجرای صلح حدیبیه، پیش از قرارداد صلح، سفیرانی رد و بدل شد و مذاکراتی صورت گرفت. از جمله فرستادگان قریش عروه بن مسعود ثقفی بود که پس از بازگشت به نزد قریش به آنان گفت: «من به دربار پادشاهان رفته ام به خدا سوگند هیچ پادشاهی را ندیده ام که میان اطرافیان خود آن قدر مورد محبت و اطاعت باشد.» انس بن مالک می گوید: شخصی دوست داشتنی تر از رسول خدا نزد مسلمانان نبود.
← محبت زید و خبیب
...

جملاتی از کاربرد کلمه رحمت در سیره نبوی

و ظـاهـرا مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى پيروان عيسى (عليه السلام ) اين باشدكـه خـدا آنـان را مـوفـق بـه رافـت و رحـمت در بين خود كرده ، در نتيجه بر پايه كمك بهيكديگر و مسالمت زندگى مى كردند، همچنان كه ياران پيامبر اسلام را نيز به اين خصلت ستوده و فرموده : (رحماء بينهم ). بعضى هم گفته اند: مراد از قرار دادن رافت و رحمتدر دلهاى آنان اين كه ايشان را امر بدان نموده ، و تشويق در آن فرموده ، و وعده ثواب درمقابل آن داده است .

ای چون علم سپید در صحرائی ای رحمت در رسیده از بالائی
خیلی نیازمندان بر راهت ایستاده گر می‌کنی به رحمت در کشتگان نگاهی
رحم کن بر جانِ من جانا که وقتِ رحمت است چون ز رحمت در گذشتم رحم فرمایی چه سود
در این بزرگراه ایستگاه مترویی با نام ایستگاه رحمت در خط ۲ متروی شیراز فعال است.
دعوتش کردند و سیرش داشتند تخم رحمت در زمینش کاشتند
بود کاین ناله‌ها درهم شود آن درد را مرهم درآرد آن پری رو را ز رحمت در کم آزاری
و در تفسير قمى از ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: (و لايزالون مختلفين الا من رحم ربك ) مقصودش آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) واتباع ايشان است ، خداوند مى فرمايد: (و لذلك خلقهم ) يعنىاهل رحمت در دين خدا اختلاف نمى كنند.
ولى از بـعـضـى ديـگـر نـقـل شده كه ميان آن دو فرق گذاشته و گفته اند: رافت در مورددفع شر، و رحمت در مورد جلب خير استعمال مى شود.
تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است بهتر از می نیست فرزندی، اگر مریم شود
موجهٔ دریای رحمت در نظر آمد مرا جنبش هر لب که در تکرار استغفار بود

اما از سؤ ال اول ميگوئيم : رحمت در خدايتعالى به معناى رحمت در ما انسانها نيست ، زيرارحمت در ما (بخاطر داشتن اعضائى چون قلب و اعصاب و هر عضو ديگرى كه درحال رحمت عكس العمل نشان ميدهد)، به معناى رقت قلب و اشفاق و تاءثر باطنى است و معلوماست كه اين حالات درونى ماده ميخواهد، يعنى حالات يك موجود مادى است ، و خداي تعالى من زهاز ماده است .

یک روز متوجه می‌شود که رحمت در واقع دختری است به نام باران که از سر ناچاری در میان مردان به جای پدر کار می‌کند و همین موضوع باعث می‌شود که لطیف به کمک باران بیاید و در این بین به او دل می‌بندد، ولی با منع کار برای افغانستانی‌ها، لطیف به دنبال باران می‌گردد و وقتی وضعیت زندگی آن‌ها را می‌بیند، همه پس‌انداز خود را به خانواده او می‌دهد، ولی بعد متوجه می‌شود که باران و خانواده اش قصد دارند برای همیشه ایران را ترک کنند...

و اما دو وصف رحمان و رحيم ، دو صفتند كه از ماده رحمت اشتقاق يافته اند، و رحمت صفتى است انفعالى ، و تاءثر خاصى است درونى ، كه قلب هنگام ديدن كسى كه فاقد چيزى ويا محتاج به چيزى است كه نقص كار خود راتكميل كند، متاءثر شده ، و از حالت پراكندگى به حالت جزم و عزم در مى آيد، تا حاجتآن بيچاره را بر آورد، و نقص او را جبران كند، چيزيكه هست اين معنا با لوازم امكاني شدرباره خدا صادق نيست ، و به عبارت ديگر، رحمت در خداي تعالى هم به معناى تاءثرقلبى نيست ، بلكه بايد نواقص امكانى آن را حذف كرد، و باقى مانده را كه همان اعطاء،و افاضه ، و رفع حاجت حاجتمند است ، به خدا نسبت داد.

سرآمد روزگار سعد بوبکر خداوندش به رحمت در رساناد
11. امام صادق عليه السلام فرمودند: خداى تبارك و تعالى صد و بست رحمت در اطرافكعبه دارد، شصت تاى آن براى طواف كنندگان است ،چهل تاى آن براى نمازگزاران و بيست تا آن براى تماشاگران است .

آورده اند كه ابراهيم پيغمبر صلى الله عليه و آله را عادت بودى كه بى مهمان طعامنخوردى . اتفاقا سه روز بگذشت و او مهمانى نيامد. روز چهارم بر سر راهى رفت تا مگركسى يابد. هفتاد گبر(821) را ديد كه مى آمدند، بيلها بر دوش نهاده تا به مزدورىروند. گفت : بياييد و مهمان من باشيد. گفتند: ما به مزدورى مى رويم كه عيالان ما بى برگ بينوايند. گفت : بياييد كه من مزد شما نيز بدهم . ايشان را به خانه برد و سه روز نگاه داشت و مزد سه روزه نيز بداد. ايشان بر وى آفرين كردند و گفتند: ما را كارى فرماى . گفت : مرا كار از براى رضاى خدا بايد كرد. اگر راست مى گوييد، خداى سبحان را سجده كنيد. گفتند: اى ابراهيم ! اين از دين ما نيست . گفت : برويد كه بر شماحرجى نيست . ايشان با يكديگر گفتند كه دريغ باشد اين چنين مردى را اينقدر سربازكنيم و شايد كه دين وى حق باشد و ما راه يابيم . به سجود در افتادند. ابراهيم عليهالسلام رو سوى آسمان كرد و گفت : خداوندا! آنچه بر من بود به جاى آوردم ، باقى نصيب توست . حق تعالى به نظر رحمت در دلهاى ايشان نگاه كرد. چون در طلب بودندجمله سر از سجود برآوردند و كلمه شهادت بر زبان راندند و مسلمان شدند.

هست گر میراب رحمت در حرم در دل عارف ز رحمت هست نم
در فروبند و ز رحمت در پنهان بگشا چاره رطل گران کن که همه می زده‌ایم