رحمت بردن

معنی کلمه رحمت بردن در لغت نامه دهخدا

رحمت بردن. [ رَ م َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) یا رحمت بردن بر کسی. رحمت آوردن. رحم کردن. شفقت ورزیدن. ترحم نمودن. رقت نمودن :
نوازنده تر زآن شد انصاف شاه
که رحمت برد خاصه بر بی گناه.نظامی ( از آنندراج ).گفتا نه که من بر حال ایشان رحمت می برم. ( گلستان ).
مشو تا توانی ز رحمت بری
که رحمت برندت چو رحمت بری.( بوستان ).|| مورد رحمت باد و درود مردم واقع شدن.

معنی کلمه رحمت بردن در فرهنگ فارسی

رحمت آوردن رحم کردن شفقت ورزیدن

جملاتی از کاربرد کلمه رحمت بردن

جز سخن‌ گفتن ز عفو و رحمت او شرط نیست نام دوزخ بردن و دوزخ نهادن بر سفال
نه عادت است به خورشید درد سر بردن که رحمتی کن و بر خاک عین لطف گمار
گذشته از ادعاى ربوبيت ، او شريعت جديد آورد و كتاب اقدس را نگاشت كه بهائيان آنرا ((ناسخ جميع صحائف )) و ((مرجع تمام احكام و اوامر و نواهى )) مى شمارند.بابيهايى كه از قبول ادعاى او امتناع كردند، يكى از انتقاداتشان همين شريعت آورى اوبود، از اين رو كه به اعتقاد آنان ، نسخ كتاب بيان نمى توانست در فاصله بسياركوتاهى روى دهد. بويژه آنكه احكام بيان و اقدس هيچ مشابهتى با يكديگر ندارند؛اساس بابيت ، از بين بردن همه كتابهاى غير بابى وقتل عام مخالفان بود، در حالى كه اساس ‍ بهائيت ، ((راءفت كبرى و رحمت عظمى و الفتبا جميع ملل )) بود. با اين حال ميرزا حسينعلى در برخى جاها منكر نسخ بيان شد.