رجوع از اقرار

معنی کلمه رجوع از اقرار در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رجوع از اقرار یا انکار آن پس از اقرار اثری ندارد و اقرارکننده ملزم به اقرار خویش می باشد.
زیرا شخص عاقل و رشیدی در کمال آزادی به وجود حقی برای غیر بر ضرر خویش اعتراف کرده و این خود اماره بر این است که حق مزبور در واقع موجود بوده است و احتمال آنکه اقرار او شرایط لازم را فاقد بوده بر خلاف ظاهر است و اثبات آن مستلزم اقامه دلیل و بیّنه است. به علاوه با اقرار عاقل بالغ حقی به سود مقرّ له پدید می آید ولی رجوع از اقرار مستلزم ابطال حق مزبور است و این امر، ظلم و حرام و بر خلاف عدالتی است که خداوند بندگانش را به آن امر کرده است؛ پس اگر کسی بعد از اقرار به مدیون بودن خود بگوید:مدیون نیستم، انکار وی اثر اقرار پیشین را زایل نمی سازد.
استثنائات رجوع از اقرار
با این حال عدم بطلان اقرار به وسیله رجوع کلیت ندارد و دارای استثنا است:
← عدم سقوط حقوق با شبهه
البته رجوع از اقرار تنها نسبت به آن اموری که حق خالص الهی است صحیح می باشد، از این رو رجوع از اقرار به قذف (نسبت دادن زنا به دیگری) حتی به نظر فقیهان اهل تسنن نیز حد را ساقط نمی کند، زیرا حد قذف حق الله محض نیست بلکه فرد قذف شده نیز در این حد صاحب حق است. همچنین رجوع از اقرار به قتل قصاص را ساقط نمی کند، زیرا حق قصاص از حقوق الناس محض نیست. به عقیده فقیهان عامّه در مورد سرقت که هم جنبه حق الله و هم جنبه حق الناس دارد، رجوع از اقرار تنها نسبت به حق الله صحیح است، یعنی با رجوع، حق قطع ید ساقط می شود ولی حق مطالبه مال مسروقه باقی است.
یک مصداق نسبت به حقوق افراد
...

جملاتی از کاربرد کلمه رجوع از اقرار

اول توبه و بازگشت به سوى خداى سبحان و رجوع از كفر به ايمان و از معصيت به اطاعت ، به تفصيلى كه در جلد چهارم اين كتاب (جلد 4 ترجمه ) در بحث توبه گذشت .

مساءله 2 - هر گاه ايلاء با شرائطى كه دارد محقق شد اگر زن برمحروميت از جماع صبر كند كه حرفى نيست و گرنه مى تواند شكايت نزد حاكم ببردحاكم شوهرش را احضار نموده چهارماه باو مهلت مى دهد اگر از سوگندش برگشت و دراين مدت با او جماع كرد كه هيچ و گرنه او را بر انتخاب يكى از دو كار مجبور مى كند، يا رجوع از قسم و جماع كردن و يا طلاق ، و اگر يكى از اين دو كار را انتخاب كرد كه هيچ و گرنه او را زندانى مى كند و در آب و غذا بر او سخت مى گيرد تا يكى را انتخاب كند لكن حق ندارد بر يكى معين از آندو كار مجبورش سازد.

... و بايد دانست كه عبوديت مطلقه از اعلا مراتب وكمال و ارفع مقامات انسانيت است كه جز اكمل خلق الله محمد -صل الله عليه و آله - بالاصالة و ديگر اولياى كمل بالتعبية ، كسى ديگر را از آن نصيبى نيست ، و ديگران را پاى عبوديت لنگ است وعبادت و عبوديت آنها معطل است . و جز با قدم عبوديت نتوان به معراج حقيقى مطلق رسيد؛ ولهذا در آيه شريفه فرمايد: ((سبحان الذى اسرى بعبده .)) قدم عبوديت و جذبه ربوبيت سير داد آن ذات مقدس را به معراج قرب و وصول و در ((تشهد)) نماز كه رجوع از فناى مطلق است ، كه در سجده حاصل شده ، باز توجه به عبوديت قبل از توجه به رسالت است . و ممكن است اشاره به آن باشد كه مقام رسالت نيز در نتيجه جوهره عبوديت است .

با مراجعه به احاديث معلوم مى شود كه اين عمل در وقت دفن شهداء احد تشريع شده وقبل از آن چنين حكمى نبوده است زيرا روايات فرقين در اين مطلب فقط به شهداءاحد اشاره كرده است درباره شهداء بدر و دفن عبيدة بن الحارث كه به وقت رجوع از بدر در وادى صفراء دفن گرديد چيزى نقل نشده است .

ترقى استدلال با اكتشاف افكار عمومى كه در حدود 14 سالگى به عمل مى آيد بستگى دارد. آن گاه ، در نتيجه اكتشاف روابط منطقى ما بين اين افكار، از قبيل امكان رسيدن از اصول ساده به براهين رياضى و رجوع از علم حساب به محاسبات جبرى ، اين ترقى آشكار مى شود. تمام اين امور موجب مى شوند كه قدرت تجريد فكرى بيشترى حاصل شود.)(229)

دنيا گاهى گفته مي شود به نشئه نازله وجود كه دار تصرم و تغيير و مجاز است و آخرت به رجوع از اين نشئه به ملكوت و باطن خود كه دار ثبوت و خلود و قرار است(277)

ترقى استدلال  <>ترقى استدلال با اكتشاف افكار عمومى كه در حدود 14 سالگى به عمل مى آيد بستگى دارد. آن گاه ، در نتيجه اكتشاف روابط منطقى ما بين اين افكار، از قبيل امكان رسيدن از اصول ساده به براهين رياضى و رجوع از علم حساب به محاسبات جبرى ، اين ترقى آشكار مى شود. تمام اين امور موجب مى شوند كه قدرت تجريد فكرى بيشترى حاصل شود.)(229)