[ویکی فقه] در صورت عقد یا ایقاع بودن ابراء، حکم رجوع یا عدم رجوع از آن متفاوت است. اگر ابراء عقد دانسته شود، مادام که مورد قبول قرار نگرفته است، ابراءکننده می تواند از ایجاب عدول کند؛ ولی در صورتی که ابراء را اسقاط و ایقاع بدانیم، با ایجاب دائن، دین ساقط می شود و قابل عدول و رجوع نیست؛ چون با سقوط دین و زوال آن، موضوعی باقی نمی ماند تا اعاده شود. رجوع به مهریه در طلاق خلع، زوجه مالی را به زوج می دهد (بذل) و در مقابل آن، زوج او را مطلقه می سازد. در این قسم از طلاق بازگشت به زوجیت در اختیار زوجه است، بدین گونه که زوجه می تواند مادام که عده منقضی نشده است به آنچه داده رجوع کند و زوج هم می تواند متقابلا به زوجیت برگردد. حال موضوع این است که اگر زوجه مهریه خود را دریافت نکرده و مهریه کما کان در ذمه زوج بوده باشد و آنگاه برای درخواست طلاق، مهریه خود را ابراء کند و زوج نیز او را متقابلا طلاق دهد، وضعیت حق رجوع زوجه چه خواهد شد؟ آیا با توجه به اینکه ابراء قابل رجوع نیست، حق رجوع زوجه منتفی است؟ آیا می توان گفت چنانچه زوجه بخواهد حق رجوع از وی سلب نگردد، راهش این است که مهریه را دریافت دارد و عینش را به زوج تملیک کند (بذل) تا بتواند به آنچه بذل کرده رجوع کند؟ ← پاسخ سؤال ۱. ↑ مجلة الاحکام العدلیة، ماده ۵۱.۲. ↑ سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر، الاشباه والنظائر، ص۵۲۴. منبع ...
جملاتی از کاربرد کلمه رجوع از ابراء
اگر مفتى و مجتهد در مورد واقعه اى فتوى دهد و سپس واقعه اى همانند آن اتفاق افتد،(براى صدور فتوى درباره واقعه جديد) - در صورتى كه متوجه و متذكر فتواى نخستين و ادله آن باشد - بايد در مورد واقعه جديد و مشابه واقعه اول ، همان فتوى را بدون نياز به تاءمل و نظر صادر كند. ولى اگر فتواى نخستين به خاطرش آيد؛ لكن دليل آن را به ياد نياورد و يا علتى براى رجوع از فتواى نخستين پديد نيايد، در اينكه آيا مى تواند طبق فتواى اول ، راءى دهد و يا لازم است تجديد نظر نموده و به اجتهاد بپردازد، دو نظريه وجوددارد.
هفتم رجوع از ذکر زبان ذکر دل، در طهارت از ریا و شرک.
رجوع از لعان ممکن است. یعنی پدر میتواند بعداً فرزند ملعون را از خود بداند و این باعث میشود که مثل گذشته (قبل از لعان) فقط پسر از پدر ارث ببرد لیکن از ارحام پدری و همچنین پدر و ارحام پدری از پسر ارث نمی برند
كه در اين مورد سجده كردن والدين و برادران يوسف براى اوتاءويل رويايش خوانده شده ، و اين رجوع از قبيل رجوع مثال به ممثل است .
سر زلف تو پر خون مینماید رجوع از صیدش اکنون مینماید
پس ، معلوم شد كه حقيقت توبه رجوع از احكام و تبعات طبيعت است به سوى احكامروحانيت و فطرت . چنانچه حقيقت انابه رجوع از فطرت و روحانيت است به سوىخـدا و سـفـر كـردن و مـهـاجـرت نـمـودن از بـيـت نـفـس اسـت بـه سـوى سـرمـنـزل مـقـصـود. پـس مـنـزل تـوبـه مـنـزل مـقـدم بـر مـنـزل انـابـه اسـت . وتفصيل آن در اين اوراق مناسب نيست .
به من گفت آن جوهر تابناک که کردی به اعلا رجوع از مغاک
پس ، انسان در دو مقام مستعيذ نيست : يكى قبل از سلوك ؛ و آن حال احتجاب محض است كه در تحت تصرف و سلطنت شيطان است . و يكى بعد از ختم سلوك؛ كه فناى مطلق دست دهد، كه از مستعيذ و مستعاذله و استعاذه خبرى نيست . و در دو مقام مستعيذ است : يكى حال سلوك الى الله ؛ كه استعاذه كند از خارهاى طريق وصول كه قعود بر صراط مستقيم انسانيت كردند ؛ چنانچه خداوند ازقول شيطان حكايت فرمايد: ((فبما اغويتنى لا قعدن لهم صراطك المستقيم .))(205)يكى در حال صحو و رجوع از فناى مطلق ؛ كه استعاذه كند از احتجابات تلوينيه و غير آن.
و بايد دانست كه اين مقام كه ذكر شد و اين تفسير كه بيان شد، براىكمل از اهل معرفت است ؛ كه مقام اول آنها آن است كه در مقام رجوع از سير الى الله ، حقتعالى حجاب آنها از خلق شود؛ و مقام كمال آنها حالت برزخيت كبرى است كه نه خلقحجاب حق شود - چون ما محجوبان - و نه حق حجاب خلق شود - چون واصلان مشتاق وفانيان مجذوب پس ((صراط مستقيم )) آن ها عبارت از اين حالت برزخيت متوسط بينالنشاءتين است كه صراط حق است و بنابراين ، مقصود از الذين انعمت عليهم همين كسانىهستند كه حق تعالى با تجلى به ((فيض اقدس )) در حضرت علميه تقدير استعداد آن هارا فرموده ، و پس از فناى كلى آنها را به مملكت خود ارجاع نموده و ((مغضوب عليهم )) -بنابراين تفسير - محجوبان قبل از وصولند و ((ضالين )) فانيان در حضرتند.
۴- کمپانیهایی که از آژانسهای موقت برای پذیرایی از مشتریان و میهمانان تجاری استفاده میکنند: مثل سازمانهایی که برای اربابان رجوع از اتاقهای انتظار بهره میگیرند. به دلیل حجم بالای رفتوآمد افراد به این مناطق کارمندان این حوزهها نمیتوانند خصوصیات یک فرد حملهکننده را تشخیص دهند.
تذكّر: خطوط جامع و كلى مطالب مربوط به رجوع از فعل به قوه ، قسر دائم و موقت ،حسّگرايى ، سقوط ارزش هاى اخلاقى ... در تفسير قيّم الميزان ذيل آيات مزبور آمده است . شكر اللّه مساعى مؤ لّفه 1.
قانون مدنی ایران در ماده ۸۸۲ و ۸۸۳ و ۱۰۵۲ به لعان اشاره کردهاست. در مادهٔ ۸۸۲ به ارث نبردن زن و شوهر از یکدیگر و فرزند مورد لعان قرار گرفته از پدر اشاره کرده و در مادهٔ ۸۸۳ به رجوع از لعان که موجب میشود فرزند از پدر ارث ببرد، اما از خویشاوندان پدری همچنان ارث نمیبرد، اشاره کردهاست. در مادهٔ ۱۰۵۲ هم آمده: «تفریقی که با لعان حاصل میشود، موجب حرمت ابدی است.» که به ممنوعیت همیشگی ازدواج مجدد دو طرف اشاره دارد. البته این نهاد حقوقی در عمل متروک است و اصولاً استفادهای از آن نمیشود.
پس معناى آن پاك شدن است از گناه و رجوع از دورى حضرت حق به قرب او و به عبارتى ديگر ترك گناهان در حال وعزم بر ترك در استقبال و تدارك تقصيرات گذشته است ، مثل حقوق واجبه كه در گردن تائب باشد، اعماز اين كه حقوق الله باشد يا حقوق مردم