ربوبیت بت ها

معنی کلمه ربوبیت بت ها در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ربوبیت بت ها (قرآن). مشرکین در زمان مصر باستان اعتقاد به ربوبیت بت هایشان داشتند.
اعتقاد مشرکان عصر یوسف (علیه السلام) به ربوبیّت بتها:یصحبی السّجن ءأرباب مّتفرّقون خیر أم اللّه الوحد القهّار• ما تعبدون من دونه إلّاأسمآء سمَّیتموهآ أنتم وءابآؤکم .... ای دوستان زندانی من آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداوند واحد قهار؟. این معبودهایی را که غیر از خدا می پرستید چیزی جز اسمهای (بی مسما) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده اید نیست، خداوند هیچ دلیلی برای آن نازل نکرده، حکم تنها از آن خداست، فرمان داده که غیر از او را نپرستید، اینست آئین پا بر جا ولی اکثر مردم نمی دانند.در مصر باستان، مردم برای هر شأنی از شئون عالم، ربّ النّوعی قائل بوده و برای هر یک از ربّ النوّعها بتی ساخته بودند.

جملاتی از کاربرد کلمه ربوبیت بت ها

او ما را به خداى يگانه دعوت كرد و گفت كه خدايان سنگى بت ها را كه پدرانمان مىپرستيدند، ترك گوييم و تنها خداوند جهان را پرستش نماييم . او امر كرده است كهنماز بخوانيم . راست بگوييم . در امانت ها خيانت نكنيم . صله رحم نماييم و نسبت بههمسايگان نيكوكار باشيم . او به ما دستور داده است از گناه و خونريزى بپرهيزيم و ازبى عفتى و سخنان ناروا و تجاوز به مال يتامى و تهمت به زنان پاكدامن اجتناب ننماييم. ما سخنانش را قبول كرديم و به وى امان آورديم و عملا از دستوراتش پيروى نموديم .بزرگان قوم ، ما را مورد تجاوزهاى ظالمانه خود قرار دادند تا مگر دوباره به بتپرستى و رواداشتن ناپاكى گذشته برگرديم . وقتى سختگيرى و ستمكاران آنان نسبتبه ما شديد و غير قابل تحمل شد، ناچار مكه را ترك گفتيم و به كشور حبشه آمديم وشما را بر دگران ترجيح داديم .
مثال حقّ، به آب و باطل به كفِ روى آب .(189) مثال حقّ به شجره ى طيّبه و باطل به شجره ى خبيثه .(190) تشبيه اعمال كفّار به خاكسترى در برابر تندباد.(191) ويا تشبيه كارهاى آنان ، به سراب .(192) تشبيه بت ها و طاغوت ها به خانه عنكبوت .(193) تمثيل دانشمند بى عمل به الاغى كه كتاب حمل مى كند.(194) وتمثيل غيبت ، به خوردن گوشت برادرى كه مرده است .(195)
و از ظـاهـر جـمله (و ما كانوا يعبدون من دون اللّه ) بر مى آيد كه مراد از آن معبودها همانبـتـهـايـى اسـت كه مى پرستيدند؛ چون ظاهر لفظ (ما چيرهايى كه ) همين بت ها است ،چون اگر فرشتگان و يا جن و يا خدايان بشرى مراد بود، به جاى (ما) مى فرمود: من- كـسـانـى كـه پس آيه شريفه نظير آيه (انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم )مى باشد.
O مجرمان در قيامت راه فرار ندارند، زيرا نجات يا در سايه ى ايمان است ، يا به خاطر عفو الهى براساس توبه وعمل صالح ، كه دستشان از اين موارد تهى است ، و يا شفاعت ، كه از بت ها كارى ساخته نيست ، پس دوزخ برايشان حتمى است .
د: اين خبر، مشروط به نطق بت هاست ، يعنى اگر بت ها سخن گويند، بت بزرگ نيز اين كار را كرده است ، مثل آنكه پيرمردى بگويد، من الان كودكم اگر هيچ گياهى در زمين نباشد، يعنى حال كه گياه وجود دارد، پس من كودك نيستم .(727)
بـا بـيان اين سخنان به تدريج آن دو را براى معرفى خود و ذكر حسب و نسب پرافتخارخـويـش - كـه شايد تا به آن روز براى رفيقان زندانى او معلوم نبود- آماده نمود تا مراممـقـدس تـوحيد و يگانه پرستى را برآنان گوشزد كند و ناسپاسى مردم بت پرست را -كه آن دو نيز از زمره آن ها بودند- نسبت به خداى يگانه يادآور شود و به همين منظور بهدنـبـال آن گفت :و من از آيين پدرانم ابراهيم ، اسحاق و يعقوب پيروى نمودم و براى ماروا نيست كه چيزى را شريك خداوند گردانيم و اين (مرام مقدس ) از كرم خدا برماست (كه مارا بـدان راهـنـمـايـى فـرمـوده و هـم چـنـين ) بر مردم (كه وسيله پيامبرانى بزرگوار چونپـدران مـن آن هـا را بـه ايـن راه هـدايـت فـرمـود) ولى بـيـش تـر مـردم از ايـن كـرم وفضل الهى (و نعمت هاى بى شمار او) سپاس گزارى نمى كنند.(502) و او را نمىشناسند و سپاس او را نمى دارند و بت ها را به جاى او پرستش نموده و در عبادت برايششريك قرار مى دهند!
O بر طبق روايات ، در قيامت ، مواقف مختلفى است ؛ در بعضى مواقف مُهر بر لبخورده و دست و پا گواهى مى دهند. در موقفى ديگر، نالها و استمدادها بلند است . درموقفى ديگر، انسان بدنبال آن است كه گناه خود را به گردن ديگران بيندازد. مثلاً بهشيطان مى گويد: تو مرا به كفر و شرك وادار كردى ، و شيطان در پاسخ مى گويد: مناز روز اوّل با شرك شما مخالف بودم (193). گاهى مقصر را بت ها مى داند، ولى آنهانيز تبرّى مى جويند(194). حتى خداوند به حضرت عيسى خطاب مى كند: آيا تو بهمردم گفتى كه تو و مادرت را معبود قرار دهند؟ و عيسى در پاسخ مى گويد: تو از هرشريكى منزهى ،... اين مردم به سراغ جنّ رفتند و هرگز من كسى را به سوى غير تودعوت نكرده ام (195). ودر آيه مورد بحث نيز، موجوداتى كه مشركاى خدا قرار گرفتهشده اند، از مشركان تبّرى مى جويند و آنها را تكذيب مى كنند.
روشن است كه چنين شفاعتى ، تكوينى است ؛ چون مشركان بت ها را شفيعان و وسايط درارزاق و نعمت هاى تكوينى مى دانستند، نه درمسائل حقوقى و اجتماعى و قضايى ، مخصوصا با توجه به اين كه آنان منكر معاد بودند.حاصل اين كه ، همه آياتى كه در زمينه شفاعت بت ها و نفى آننازل شده ، مربوط به شفاعت تكوينى است .
و اگر در مقام خالق نبودن بت ها در زمين تعبير كرد به اينكه : (به من نشان دهيد ببينمچه موجودى را در زمين خلق كرده اند) و نفرمود: (به من خبر دهيد ببينم ، آيا بت ها درخلقت زمين شركت دارند) و نيز در خصوص آسمان ها تعبير كرد به اينكه : (و يا درخلقت آسمان ها شركت دارند)، و نفرمود: (به من خبر دهيد و يا نشان دهيد، ببينيم چه چيزدر آسمان ها خلق كرده اند)، براى اين بود كه مراد از كلمه (ارض ) - به طورى كهسياق احتجاج ، بر آن دلالت دارد - عالم ارضى است ، يعنى زمين و هر چه در آن و برروى آن هست ، و مراد از آسمان ها نيز عالم سماوى است ، كهمشتمل است بر آسمانها، و آنچه كه در آسمان ها و بر آسمان است .
صاحب جواهر پس از بيان اين كه با صابئان موجود در كشور اسلامى معامه اهل كتاب مى شود، افزود: علامه در منتهى چنين فرمود: در عصر جاهلى ، فرقه نصرانى در قبيله ربيعه و غسان و بعض قضاعه و نيز گروه يهودى در حِمْر و بنى كنانه و بنى حرث بن كعب و كنده وجود داشت و فرقه مجوسى در قبيله بنى تميم و نيز پرستش كننده بت ها و زندقه در قبيله قريش و بنى حنيفه وجود داشت .(63) تحرير نهايى حكم فقهى گروه اصبى بر عهده فقه است كه در آن گذشته از بيان حكم جزيه ، احكام مربوط به حلّيت ذبيحه آنان و جواز ازدواج با زنان صابى و نيز جواز ازدواج مردان صابى با زنان مسلمان و... مطرح است .