( راست پا آمدن ) راست پا آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) از جای بجای آمدن بی تأخیر. ( ارمغان آصفی ). از جای بجای آمدن بی تأخیر در راه. ( آنندراج ) : در چمن میرفت ذکر قامت دلدار ما سرو دامن برزد و آمد ببستان راست پا.کمال خجندی ( از ارمغان آصفی ).
معنی کلمه راست پا امدن در فرهنگ فارسی
( راست پا آمدن ) از جای بجای آمدن بی تائ خیر کمال خجندی و ارمغان .
جملاتی از کاربرد کلمه راست پا امدن
طفل کاین قصه گفتهآمد راست پای بگشاد و از زمین برخاست
در نظرشان دگر جویا قناعت پیشه راست پای در دامان اگر بردیم دریاییم ما
ترک سعی طلب ز شمع نمیآید راست پای رفتارم اگر نیست سرم میگذرد
مکش از ره راست پا، کان خوش است کجی در سر زلف خوبان خوش است
از او به عنوان بازیکنی تکنیکی،سرعتی و بازیساز یاد شده است. او راست پا است و توانایی بازی در پست های وینگر چپ،وینگر راست،مهاجم نوک و پشت مهاجم را دارد.
مهر پیغمبر و آلش به زبان ناید راست پای تا سر همه باید که قراری گیرند
"کریستین چه طور بود؟ یک راست پای فطری که در کنار زمین در خط دفاع جای گرفت، و در بازی میل عالی و لغزش کمی نشان داد که احتمالاً پدر به او آموزش دادهاست.>>
ز جادهٔ سخنِ راست پای بیرون نِه که هیچ علم چو علمِ مزاجدانی نیست
در چمن می رفت ذکر قامت دلدار ما سرو دامن بر زد و آمد به بستان راست پا