راد و ویشته
معنی کلمه راد و ویشته در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه راد و ویشته
چو بشنید گودرز بر پای خاست بدو گفت کای مهتر راد و راست
شاعرانی که پیش ازین بودند همه والا بدند و راد و حکیم
ای در ابرویت ندیده کس گره ای چو میکائیل راد و رزقده
کجا، نَه زُّفت خواهد مانْد نَه رّاد؛ همان بهتر که باشی راد و دلشاد!
بیداد تو کجا کند آنکس که دیده اش دیده سیاست ملک راد و داد گر
مرکریم و راد و فاضل را کنم مدح و ثنا تا بود پاکیزه و عذب و خوش و سهل و سلیم
از ملکان کس چنو نبود جوانی راد و سخندان و شیرمرد و خردمند
ز دست راد وی آثار آز گشت تمام بدور عدل وی ایام ظلم شد سپری
ابو طالب آن پاک گوهر کجاست؟ چه شد حمزه ی راد و جعفر کجاست؟
ساخت از دانش و از بخشش کلّی گهری وان گهر را کف راد و دل پاکش کان کرد