ذوات حم

معنی کلمه ذوات حم در لغت نامه دهخدا

ذوات حم. [ ذَ ت ُ ح َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به ذوات حامیم شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ذوات حم

اشاره الف . همان طور كه در مطاوى بحث تفسيرى بازگو شد، سهم مؤ ثر استحقاق والدين براى احسان و تكريم ، جنبه تربيت روحى و پرورش دينى آنان است : (كما ربّيانى صغيرً)(849). اين ع لت در پيامبرصلى الله عليه و آله و امام عليه السلام به طور مبسوط و كامل تر موجود است و به مراتب قوى تر از آن است كه در پدر و مادر عادى يافت مى شود؛ زيرا رسول گرامى صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام كه به مثابه جان اوست ، عهده دار تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس هستند و هرگز سهم تاءثير پدر و مادر عادى به اندازه تاءثير پيامبرصلى الله عليه و آله و امام عليه السلام نيست ؛ از اين رو لزوم اسحان به آن ذوات مقدس و پرهيز از عقوق آنان بيش از آن است كه درباره پدر و مادر عادى گذشت .
آنچه هم اكنون بحث مى شود دو چيز است : يكى عترت ، يعنى انسانهاىكامل ، معصوم ، معصوم و خليفة الله و ديگرى سنت به جا مانده از آن ذوات نورى (عليهمالسلام ) . اما خود عترت گرچه در حديث قطعى ثقلين ، به عنوانثقل اصغر ياد شده اند، ليكن همان طور كه در رساله جداگانه بحث شد (259) درنشئه وحدت ، هرگز حقيقت انسان كامل معصوم از حقيقت قرآن مجيد جدا نيست و به هيچ وجهنمى توان اثبات كرد كه قرآن ، يعنى كلام خدا، بر حقيقت خليفه تام الهى كه او هم كلمهعلياى خداست برترى دارد؛ چنانكه فقيه نامور اماميه كاشف الغطاء (قدس سره ) بهگوشه اى از اين مبحث اشاره كرده است ؛ (260)، نه به اوج آن ؛ چون تحرير چنانمطلب سميك ، رفيع ، عريق ، انيق و عميقى در دسترس چنين فقيهى هم نيست ؛ لو كانلبان . به هر تقدير، بحث كنونى درباره بررسى قرآن و عترت نيست ؛ بلكهدرباره قرآن و سنت است .
ذاتش به صفات می نماید یک ذات ذوات می نماید
حیف است اگر ز دخت رز جویی کام کاین فاحشه باشد از ذوات اعلام
پـس ذوات هـمـه مـوجودات از ناحيه خدا آغاز شده ، چون او آنها را ايجاد كرده ، در حالى كهقـبـل از ايـجـاد الگـويـش را از جـايى نگرفته . و همچنين آثار و خواص آنها نيز مخلوقاتاويـند كه يكى از آثار و خواص آنها همين ارتباط آنها به يك ديگر است كه نظام جارى درآنـهـا بوجود آورده ، نظامى كه با زندگى انسانها مرتبط است ، همچنان كه در جاى ديگرفرموده : (اللّه يبدو الخلق ثم يعيده ) و نيز فرموده : (انه هو يبدى و يعيد).
او جلوه گه قدرت دادار اگر نیست ذرات جهان را به ذوات از چه اثیر است
اين است سيّده كنيزان من و باقيمانده از احمد، پيمبر من و اين دو سبط و دو خلف اند مر ايشانرا و اين ذوات كه نورشان شكافت آن انوار را بقيّه ايشانند.

حاصل كلام اين شد كه امر همان ايجاد است چه به ذات چيزى تعلق بگيرد و چه به صفات و افعال و آثار آن ، پس همان طورى كه امر ذوات موجودات به دست خدا است همچنين امر نظاموجودش نيز به دست او است ، چون او از ناحيه خود چيزى از صفات وافعال خود را مالك نيست .

اما مطلب اول در تبيين تفاوت بين توحيد ناب و خلافت ، براساسشكل دوم از اشكال چهار گانه منطق مى توان چنين گفت : موحد محض همه نسبت ها و اضافههاى غير خدا را قطع مى كند؛ يعنى اصلا به ذوات و اوصاف آنها نظر ندارد، چه رسد بهتوجه به نيازها و تحمل اثقال مسئوليت تامين موارد حاجت و مانند آن ، ليكن خليفه ماموربه توجه به اغيار و حاجات و كيفيت رفع آنها وتحمل مسئوليت همه آن اثقال است . پس ‍ موحد محض خليفه نيست و خليفه نيز موحد ناب نيست.
ماللّرجال نصیب فی مغانمه الدّهرقن ذوات القنج والشهل
دور است كه ، فقط خاك باشى . آيا اين پاداش اطاعتهاى توست كه تنها خاك باشى ؟ منخودم هستم ، من منم ، من آفريننده ذوات در موطن ذات و غايت همه ذواتم .(340)

به هر تقدير، معلوم خداوند در جمله انى اعلم ما لا تعلمون پيامبران ، صالحان وامامان معصوم (صلوات الله عليم ) هستند و به بيان ديگر، چنان كه در تفسير آيه بعدروشن خواهد شد، همان ذوات مقدسى كه مقصود از اسماى تعليم داده شده به حضرت آدم ونيز مراد از غيب السموات و الارض وارد درذيل آيه مزبور هستند؛ يعنى ما لا تعلمون به وسيله ذيل آيه بعد:الم اقل لكم انى اعلم غيب السموات والارض تفسير مى شود (مراد از غيبهمان اسماء است كه محجوب به حجاب هاى غيب بوده ، همه آنچه در آسمان ها و زمين است ازنور و بهاى آن مشق شده است )؛ زيرا تعبير به (الماقل لكم ) نشان مى دهد كه جمله اعلم غيب ... سابقا بيان شده و آنچه در سابق بيانشده چيزى جز انى اعلم ما لا تعلمون نيست . پس ما لا تعلمون همان غيب السموات والارض است و آن نيز چيزى جز اسماى تعليم داده شده نيست . (168)

امام جواد عليه السلام فرمود: آن چه بود. گفتم : روزى از طرفرسول الله صلى الله عليه و آله و سلم طواف كردم . امام جواد عليه السلام سه بارفرمود: صلى الله على رسول الله . آنگاه روز دوم از طرف امير المومنين عليهالسلام طواف كردم ، سپس روز سوم از طرف امام حسن عليه السلام طواف كردم و روزچهارماز طرف امام حسين عليه السلام طواف كردم و رزو پنجم از طرف امام على بن الحسينعليه السلام و روز ششم از طرف ابو جعفر محمد بن على عليه السلام و روز هفتم از طرفجعفر بن محمد صلى الله عليه و آله و سلم و روز هشتم از طرف پدر شما (جد شما) موسىعليه السلام و روز نهم از طرف پدر شما على عليه السلام و روز دهم از طرف شما اىسيد و آقاى من طوفا كردم و آن ذوات مقدس كسانى هستند كه من به ولايت آنان متدين هستيم .
پيشگفتار  حمد و ستايش بيحد پروردگار جهانرا مخصوص است كه جهانيان جمله غرق رحمت و نعمتبى پايان او هستند، و درود نامحدود بر اولياء و مقرّبين پيشگاهمتعال او باد، و بالخصوص ‍ بر ذوات پاك چهارده تن از اولياء اطهار او كه معصوم وخالص ‍ و طاهر و برگزيده حقّند، صلوات الله و تحيّاته و سلامه عليهم اجمعين .