ذو هلاهل

معنی کلمه ذو هلاهل در لغت نامه دهخدا

ذوهلاهل. [ هَُ هَِ ] ذوهُلاهِلَة ( اِخ ) یکی از اذواء یمن است.

معنی کلمه ذو هلاهل در فرهنگ فارسی

یکی از اذوائ یمن است .

جملاتی از کاربرد کلمه ذو هلاهل

دردمندان بلا زهر هلاهل نوشند قصد این قوم خطا باشد هین تا نکنی
صد مرتبه‌گردد بتر از زهر هلاهل گر زانکه فتد عکس تو در آب خضر بر
بی وصل جانفزای و حدیث چو شکّرت این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم؟
ار زهر هلاهل دهدم عشق به یک دم ای دوست به یاد لب تو نوش توان کرد
هلاهل غم هجران مرا بخواهد کشت بشهد وصل مبدل کن این هلاهل من
گر زهر هلاهل از تو یابم با یاد تو زهر باشدم نوش
پس بودن ایمن از همه کس نفس خویشرا کشتن بدست خویش چو زهر هلاهل ست
وصف آن لب زلب غیر شنیدم امشب وه که آب خضر از زهر هلاهل برخاست
لطفت از زهر هلاهل نوش نحل آرد ولیک قهرت از قند مکرر سمّ قاتل ساخته
هرکه به مردان راه نیش زند همچو نحل زهر هلاهل شود در دهنش انگبین

از ناپاكى هاى زن بود كه فرزند بزرگ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به شهادت رسيد، و معاويه مخفيانه زهر هلاهل با مقدارى پول براى زن امام حسن عليه السلام (جعده ) ملعونه ، دختر اشعث بن قيس ، مى فرستد كه آن ناپاك زهرا را به فرزند فاطمه داد و جگر آن حضرت را پاره پاره كرد.(226)