ذو مقربه

معنی کلمه ذو مقربه در لغت نامه دهخدا

( ذومقربة ) ذومقربة. [ م َ رَ ب َ ] ( ع ص مرکب ) صاحب خویشی. خداوند خویشی و نزدیکی : یتیماً ذامقربة. او مسکیناً ذامتربة. ( قرآن 90 15/ - 16 )؛ و بی پدر را یا درویش خداوند خاک نشینی ( تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 531 ) و در تفسیر آن گوید: نصب یتیماً بر علم مصدر است که مصدر عمل فعل خود کند تقول عجبت من ضرب زید عمرواً ای من ان یضرب زید عمروا. ذامقربة؛ خداوند خویشی چنانکه گفت ، و آتی المال علی حبه ذوالقربی. و بعضی دیگر گفتند ذامقربة از قرابت نیست بلکه از قرب است که پهلو و تهیگاه بود یعنی که ذا خاصرة مطویة ملاصقة من الجوع ؛ تهیگاهی بهم آمده از جوع و گرسنگی. ( ایضاً ص 536 ) و رجوع به ذومتربة شود.

معنی کلمه ذو مقربه در فرهنگ فارسی

صاحب خویشی .

جملاتی از کاربرد کلمه ذو مقربه

مساءله 15 - استثناء از مطلب قبل جزء منافات نيست بلكه در جمله مثبت مابقى ازمستثناء مقربه است و در جمله منفى خود مستثناء مقربه است ، پس اگر بگويد: (اين خانه اىكه در دست من است ملك فلانى است الا فلان اطلاقش ) اقرار كرده به اينكه غير آن اتاقمال فلانى است و اگر بگويد: (فلانى از اين خانه به جز فلان اطاق را مالك نيست )اقرار كرده است به همان اتاق اين وقتى است كه اخبار نسبت به حق غير بر مقر باشد، واما اگر متعلق شود به حقى كه او بر غير دارد مطلب به عكس مى شود، پس اگر بگويد:(همه اين خانه از من است به جز فلان اتاق ) اقرار كرده است به اينكه حقى به آن اتاقندارد پس اگر بعد از اين اقرارش ادعاء كند كه همه خانه از اوست اين ادعاء شنيده نمىشود و اگر بگويد: (از اين خانه چيزى ملك من نيست مگر فلان اتاق ) اقرار كرده است بهاينكه غير آن اتاق چيزى را مالك نيست .
مساءله 13 - اگر مقرله اقرار كننده را تكذيب كند در صورتى كه مقربه (آن چيزىكه به آن اقرار شده ) دينى و يا حقى باشد آن را از مقر مطالبه نمى كنند و در ظاهر ذمهاش برى است ، و اگر عينى خارجى باشد قهرا به حسب ظاهرمجهول المالك مى شود و همچنان در دست مقر و يا نزد حاكم باقى مى ماند تا صاحبش معلومشود اين البته به حسب ظاهر است و اما به حسب واقع مقر بايد بينه و بين الله ذمه خودرا از دين فارغ سازد و از عين خارجى نيز خود را رها كند به اينكه آن را به مالكشبرساند هرچند به اينطور كه آن را مخلوط بامال وى كند به طورى كه خود او نفهمد و اما اگر مقرله از تكذيب قبليش برگردد وقبول كند كه مقر به مال اوست مقر بايد در صورتى كه هنوز بر اقرارش باقى است آنرا به وى رد كند و در غير اين صورت محل تاءمل است .

مساءله 7 - همان طور كه جهل و ابهام در مقربه (مالى كه به آن اقرار مى شود)ضرر ندارد در مقرله نيز مضر نيست ، پس اگر مقر بگويد: (اين خانه اى كه به دست مناست يا ملك اين مرد است يا ملك اين مرد) اين اقرار از او پذيرفته است ، و حاكم الزامش مى كند به اينكه مالك را معين كند اگر معين كرد همان شخص مقرله خواهد بود،حال اگر آن ديگرى وى را در اين تعيين تصديق كند كه هيچ و گرنه بين او و آن معين شده مخاصمه مى شود (كه بايد در محكمه طرح دعوى كنند)، و اما اگر مقر بگويد من نمى دانمكدام يك از اين دو نفرند و آن دو نفر وى را در اين جهل تصديق كنند ديگر الزام او بر تعيين ساقط مى شود، و اگر آن دو نفر ويا يكى از آندو ادعاء كند كه او مى داند قول مدعى مقدم است و بايد سوگند ياد كند.