ذو جلاجل
معنی کلمه ذو جلاجل در فرهنگ فارسی
دو رویه که به پیرامون زنگله ها دارد که چون دف را نوازند آن زنگله ها نیز آواز دهند .
جملاتی از کاربرد کلمه ذو جلاجل
خیز ای دل که در این قافله امشب من و تو نگذاریم که افغال ز جلاجل خیزد
در جدار داخل کمانه، میخها قلاب مانندی تعبیه میگردد که روی آنها حلقههای فلزی ۳تایی یا ۴تایی و با فاصله ۳ سانتیمتر از پوست و ۱ سانتیمتر از دسته پهلویی نصب میگردند. این حلقهها را با نام دیگری چون جلاجل نیز میشناسند.
و گرنه ترا اضطرابست و افغان درین دایره متصل چون جلاجل
جلاجل مه و آفتابت کند وز آن جنبش آخر به خوابت کند
باز روح ار ز پی صید روان شد، آن تن که بدل همچو جلاجل کند افغان اینجاست
دفهایی هم بوده که بر چنبر آن زنگ تعبیه میکردند و مینواختند. زنگهای دف را جلاجل میگفتند. در دورهٔ اسلامی به کسانی که دف یا دایره مینواختند جلاجلزن میگفتند.
خوکرد طمع بر نظر عاطفت تو خو کرده بود باز به آواز جلاجل
در ایران کهن، جلاجل وسیلهای بیضیشکل و بزرگ بود که زنگهایی بر آن میبستند و در جنگها به کار میبردند و ظاهراً صدای مهیبی داشتهاست.
تا بخوابد فتنه در عهدت بهخواب نیستی دایهٔ گردون ز مهر و مه جلاجل ساخته
صبح هرون صفت چو بست کمر مرغ نالید چون جلاجل زر
ببند ای ساربان محمل مکاهل ناقه را کامشب نوید وصل آید از جرسها وز جلاجلها
سیف فرغانی بر اوج عشق ما پرواز تو چون نهان ماند که زیر پر جلاجل داشت باز
چو گل در دف جلاجل گشته خاموش سلیم از حیرت الحان حافظ