ذات الشعاع

معنی کلمه ذات الشعاع در لغت نامه دهخدا

ذات الشعاع. [ تُش ْ ش ُ ]( ع اِ مرکب ) یکی از آلات رصد است : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و ذات الشعاع که موجود بود برگرفتم. ( از نسخه ای از جهانگشای جوینی ). ذات المطرقین

معنی کلمه ذات الشعاع در فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از آلات رصد قدما است : (( و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و ذات الشعاع که موجود بود برگرفتم . ) )
یکی از آلات رصد است .

جملاتی از کاربرد کلمه ذات الشعاع

حالت سوم عقل آن است كه گر چه نورش مشهود نيست ، اما نه براى آنكه واقع شده ،بلكه چون در برابر خود قرار گرفته و مدهوش او گرديده است ، و اين همان است كهگفته مى شود: عقل تحت الشعاع محبت صادق وار شده ، بدين معنا كه وقتى انسان ، مجذوبمحبت ذات اقدس خداوند و حبيب و محبوب او شود ديگر رسوم فرزانگى و خردمندى متعارف ازاو مشهود نيست و چيزهايى از او سر مى زند كهعقل عادى قدرت ادراك آن را ندارد؛ نظير ايثار عاشقانه و نثار عارفانه و تضيحه حبيبانهاى كه از سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليه السلام واقع شد. چنين حالتى جز تحتالشعاع نور السموات و الاءرض (1188) قرار گرفتنعقل راقى تحت رواء و بهاء و سناى عشق الهى نيست كهعقل عادى را در آن ، نظرى نيست و اين همان مدهوش در برابر بى هوشى است :((رموز عشقمكن فاش پيش اهل عقول )).