دولت خورده

معنی کلمه دولت خورده در لغت نامه دهخدا

دولت خورده. [ دَ / دُو ل َ خوَرْ / خُر دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه مال بسیار موروث یا مکتسب خود را تمام صرف کرده و اینک فقیر و مسکین است. ( یادداشت مؤلف ) : با شیخان و نومالان... و دولت خوردگان... صحبت مدارید. ( عبید زاکانی ).

معنی کلمه دولت خورده در فرهنگ فارسی

آنکه مال بسیار موروث یا مکتسب خود را تمام صرف کرده و اینک فقیر و مسکین است .

جملاتی از کاربرد کلمه دولت خورده

«محفل هرات» جهت سر و سامان بخشیدن مبارزات حقجویانهٔ مردم به ابتکار عبدالاله بنیاد نهاده شد که به اعتقاد بعضی از آگاهان و فعالان سیاسی، ماهیت دولت شاهی و نفوذ و توطئه‌های روشنفکران تسلیم‌طلب دولت را برملا ساخت. همین محفل طی سالهای قحطی و تنگ دستی با بسیج توده‌ها دولت را جبرا وادار ساخت تا گندم انباشته شده را به مناطق آسیب دیده برساند. وسعت و محبوبیت مردمی «محفل هرات» که با نام رستاخیز گره ناگسستنی خورده هنوز در خاطره‌های هراتیان زنده است.
ای دولت از این عرصه که ماییم کران گیر از ما سر پا خورده، به هر جا سر و تاج است
شیخ علی خان به وی پاسخ داد دولت ایران بی‌میل نیست که دولت عثمانی شکست خورده و ناتوان شود ولی میل ندارد آن دولت یکباره منقرض شود زیرا هر چه باشد هم‌ دین ایران بوده و در برابر اروپا سپر بلا به شمار می‌رود.