ده میرزامحمد
جملاتی از کاربرد کلمه ده میرزامحمد
میرزامحمد رفیع معروف به رفیع خان و متخلص به باذل، از امرا و پارسیگویان شبه قاره هند در قرون یازدهم و دوازدهم بود.
در باغهای میرزامحمد ز شاخسار حیدربابا ، میرزَممدین باخچاسی
این واژه تا روزگار آغازین دوره قاجار نیز به همین مفهوم بودهاست، چنانکه مجموعههایی از این روزنامهها در زبان فارسی موجود است که آخرین مجموعه مستقل از این نوع، روزنامه میرزامحمد کلانتر شیراز در شرح رویدادهای زندیان، و روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه است.
در روز ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزم آرا در مسجد شاه تهران در حالی که به مجلس ختم میرزامحمد فیض قمی میرفت، توسط خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد کشته شد. طهماسبی عضو فدائیان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی بود، که آن زمان در اتحاد با کاشانی و جبههٔ ملی بود،[نیازمند منبع] که همان روز مسئولیت آن را به عهده گرفت.
دکتر شیخالاسلامی ضمن تحصیلات کلاسیک و دروس حوزوی در سن شانزده سالگی به دست دایی خویش حجت الاسلام والمسلمین میرزامحمد مؤیدالاسلام به لباس روحانیت مفتخر گردید.
او در ۱۳۰۶ق برای انجام مراسم حج به مکه رفت و در بازگشت مدتی در نجف اقامت کرد تا اینکه به دعوت گروهی از مردم به تهران بازگشت، منابع سال بازگشت وی را مختلف ذکر کردهاند، ولی فرزندش، میرزامحمد ثقفی، بازگشت او را در ۱۳۱۰ گفته است. میرزاابوالفضل پس از بازگشت به تهران، به تدریس فقه و اصول و رجال و کلام پرداخت و نماز جماعت و مجلس وعظ و خطابه برپا داشت. او در ۱۳۱۲ مدرسه سپهسالار از بناهای میرزا حسین خان سپهسالار را افتتاح کرد، طلاب را در آن جای داد و در آن حلقه درس دایر کرد.
همچنین از دو شهرآشوب منثور یاد کرده که یکی نوشته ملاعطا اعجاز هراتی و دیگری اثر میرزامحمد شفیع (معاصر شاهسلطان حسین صفوی) است.
در سال ۱۲۸۹ قمری (۷۳–۱۸۷۲ میلادی)، عینالدوله با یکی از دختران مظفرالدین میرزا به نام انیسالدوله ازدواج کرد که پیش از بهدنیا آوردن فرزند از دنیا رفت. تنها پسر عینالدوله، میرزامحمد شمسالملک عضدالدوله، فردی خوشگذران بود که باقیمانده ثروت پدرش را به باد داد و نهایتاً به فقر و افلاس افتاد.
ده میرزامحمد، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان هیرمند در استان سیستان و بلوچستان ایران.
بیش از ۱۴ شماره از سال سوم ادب در مشهد منتشر نشده بود که ادیب الممالک به فرمان مظفرالدین شاه و تصویب میرزامحمد ندیم السلطان، وزیر انطباعات و جراید، دفتر روزنامه را از مشهد به تهران منتقل کرد. ادیب مبدأ انتشار مجدد ادب را نخستین شمارهٔ این روزنامه در تهران قرار داد. ادب از ۲۷ رجب ۱۳۲۱ تا ربیع الثانی ۱۳۲۴ق، جمعاً ۱۸۸ شماره منتشر کرد. در بیشتر این مدت، شیخ احمد مجدالاسلام کرمانی (۱۲۸۸–۱۳۴۲ق/۱۸۷۱–۱۹۲۴م)، از ادبای سرشناس و مدیر روزنامههای ندای وطن و کشکول و محاکمات، با ادیب همکاری فعال داشت. در حقیقت، او در دو سال پایانی عمر ادب (سالهای چهارم و پنجم) با عنوان مدیرکل عهدهدار تمامی کارهای روزنامه بود، زیرا در این دو سال ادیب الممالک یا بیرون از ایران به سر میبرد یا متعهد مسئولیتهای دیگر در داخل کشور بود. از آنجا که ادب به همت دو دانشمند سخندان، روشنفکر و آزادیخواه اداره میشد، مندرجاتش از کیفیتی بالا برخوردار بود. ادب در طول انتشارش «خدمات زیادی به نشر آزادی و بالا بردن سطح معلومات عمومی نمود.» این جریده حاوی مقالات تاریخی، ادبی، ترجمهٔ داستانهایی به ویژه از زبان فرانسه، اخبار سیاسی و اجتماعی و گزارش احوال بزرگان، اخبار خارجی و غیره بود. از سال چهارم به بعد، دو صفحه نیز با چاپ سنگی به تصاویر و کاریکاتورهایی با مضامین سیاسی اختصاص داده شد. بقیهٔ صفحات چاپ سربی بودند.
با اعدام قائممقام، محمدشاه چند ماهی را بدون صدر اعظم سپری کرد. انگلیسیها تمایل داشتند که یکی از میان اللهیارخان آصفالدوله، عبداللهخان امینالدوله و میرزا ابوالحسنخان شیرازی به صدارت برداشته شود اما برخلاف انتظار، محمدشاه به مراد خود رو کرد و حاجی میرزا آقاسی را به صدر اعظمی ایران برگزید. همان دشمنان قدیمی قائممقام فراهانی، مجدداً و این بار در برابر حاجی میرزا آقاسی صفآرایی کردند. آقاسی در یکی از نخستین اقدامات خود، امضای عهدنامه مورد تقاضای انگلیسیها را که محمدشاه وعده آن را داده بود، به حالت تعلیق درآورد. در این زمان، وضعیت سلامتی شاه نگرانیهایی برای آینده دولت پس از مرگ او پدیدآورده بود و مدت کوتاهی پس از انتصاب آقاسی به صدارت، ناصرالدینمیرزا که در آن زمان تنها چهار سال داشت به عنوان ولیعهد ایران انتخاب شد. مقرر گردید تا اداره آذربایجان (که حکومت آن مختص ولیعهد ایران بود) به صورت موقت تا زمان رسیدن ولیعهد به سن قانونی به قهرمان میرزا، شاهزاده نزدیک به روسیه و برادر تنی شاه، سپرده شود و همچنین میرزامحمد زنگنه، امیرنظام آذربایجان، نیز به عنوان پیشکار او انتخاب شد. چند سال بعد در ۱۸۴۲ میلادی این جایگاه به برادر دیگر شاه، بهمنمیرزا، سپرده شد.