دماغ اشفته

معنی کلمه دماغ اشفته در لغت نامه دهخدا

( دماغ آشفته ) دماغ آشفته. [ دَ / دِ ش ُ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب )دماغ باخته. ( آنندراج ). دیوانه که اختلال حواس دارد. که مَشاعر آشفته دارد. ( یادداشت مؤلف ) :
همچو شاخ گل طبیب هر دماغ آشفته شو
هوشمندان را گل و دیوانگان را چوب باش.سیلم ( از آنندراج ).

معنی کلمه دماغ اشفته در فرهنگ فارسی

( دماغ آشفته ) دماغ باخته . دیوانه که اختلاس حواس دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه دماغ اشفته

دماغ آشفته بسیارند در کنعان شوق، اما نسیم پیرهن می‌گردد و یعقوب می‌خواهد
جدایی دیده ام ای همنشین، حالم چه می پرسی؟ دماغ آشفته ام، خونین دلم، خاطر پریشانم
نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش دماغ آشفته ام، از بوی سنبل وحشتی دارم
چه حال است اینکه حسرت را دماغ آشفته می‌بینم چه ذوقست اینکه مرغ ناله‌ام را دم نمی‌گیرد
به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند کاری به ما شوریدگان، آن زلف و کاکل می کند کاری
دماغ آشفته عشق است عالم تهی از شور این سودا سری نیست
همچو شاخ گل، طبیب هر دماغ آشفته شو هوشمندان را گل و دیوانگان را چوب باش
دماغ آشفته و جان تیره گردد حواست هم چو انجم خیره گردد
دماغ آشفته ای داریم و دل نام که سر تا پای صلح و جنگ عشق است
دماغ آشفته ای زان زلف پرتاب دلش بیمارتر زان چشم پر آب