دلیل اوردن

معنی کلمه دلیل اوردن در لغت نامه دهخدا

( دلیل آوردن ) دلیل آوردن. [ دَ وَ دَ ] ( مص مرکب ) استدلال کردن. ادلاء. استدلال. برهنة.( منتهی الارب ). برهان آوردن. حجت آوردن :
ندارد کسی با تو ناگفته کار
ولیکن چو گفتی دلیلش بیار.سعدی.

معنی کلمه دلیل اوردن در فرهنگ فارسی

( دلیل آوردن ) استدلال کردن . ادلائ .

جملاتی از کاربرد کلمه دلیل اوردن

وی در ۱۹۶۴ میلادی «نخستین دروس «آمادگی» که حالا در همه‌جا وجود دارد را برای شاگردان ریاضی» تنها ۲۰ سال قبل از وقتش ساخت. چنین درسی به هدف تدریس شاگردان جدید، آشنا سازی آن‌ها با یادگیری ریاضیات به صورت عادی در مدرسه و چگونگی دلیل آوردن به‌گونه نظری و انجام اثبات‌های ریاضی طرح شده‌است. این تلاش‌ها باعث شد تا وی مبانی آنالیز نظری خود را منتشر کند، که یکی از منتقدان نوشت.
"هیچ روش معمولی ای برای دلیل آوردن برای یک سؤال در تئوری احتمالات که به‌طور کامل قابل درک نیست وجود ندارد، و فقط این قوانین جهانی است که پایه و مبنای همه دلایل می‌باشد … "