دل اباد

دل اباد

معنی کلمه دل اباد در لغت نامه دهخدا

( دل آباد ) دل آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان انقورات بخش حومه شهرستان بیرجند. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و زعفران است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه دل اباد در فرهنگ فارسی

( دل آباد ) دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند .

معنی کلمه دل اباد در دانشنامه عمومی

دل آباد (بیرجند). دل آباد روستایی است در دهستان القورات از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در استان خراسان جنوبی که بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۲۵۴ نفر ( در ۱۰۰ خانوار ) بوده است.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، جمعیت آن بالغ بر ۲۸۳ نفر بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه دل اباد

در پهلوی عاشق دل ویرانه و صد گنج در سینه زاهد دل آباد و دگر هیچ
یک دل آباد در عالم بکس نگذاشتست خانه ها کردست ویران، خانه دنیا خراب
خراب کرد غمم خانه تن و غم نیست که این خرابی تن موجب دل آبادی است
دل ویران من ای گنج طرب رفته به باد دل آباد که ویران شده ویرانهٔ توست
گرد کلفت توتیا گردیده در چشمم اسیر تا خرابی کرد تعمیر دل آباد من
به زر شود دل ویران دوستان آباد به زر شود دل آباد دشمنان ویران
بدان شادم که از یمن غم تو خراب آباد دل آباد دیرم
تو آن مشنو که مرغ شوم خواهد جای ویران را گرت گنج دل آباد است سوی گنج ویران شو
ای آنکه غمت هزار دل شاد کند شاه ستمت ملک دل آباد کند
در جمع کردن دل کوشش به جاست ما را گر زین خرابه یک دل آباد رفته باشد