دفع انداختن

معنی کلمه دفع انداختن در لغت نامه دهخدا

دفع انداختن. [ دَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تأخیر کردن. بتأخیر انداختن : سیصد و پنجاه و نه فن او را در آموخت مگر یک فن که در تعلیم او دفع انداختی و تأخیر کردی. ( گلستان ). || راندن و دور کردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه دفع انداختن در فرهنگ فارسی

تاخیر کردن . بتاخیر انداختن .

جملاتی از کاربرد کلمه دفع انداختن

در تهاجم تابستانه سال ۱۹۴۳ رهبری جناب شمالی حمله به ناحیه برآمدگی کورسک را بر عهده داشت. مدل برخلاف عده‌ای دیگری از فرماندهان بلندپایه همچون فیلدمارشال اریش فون مانشتاین، هیتلر را به به‌تعویق انداختن این حمله ترغیب کرد تا تجمیع نیروی بیشتری برای آن صورت بگیرد. به هر صورت این تأخیر فرصت بیشتری به شوروی برای آماده‌سازی داد و در نهایت به ناکامی پر خسارت مدل در حمله انجامید. با این حال تنواست به شکل مناسبی با ضدحمله متعاقب دشمن مقابله کند. ماه اکتبر فرماندهی گروه ارتش شمال به او سپرده شد. با این نیرو از ناحیه لنینگراد عقب‌نشینی و خط مقدم خود را در خط ناروا-پسکوف تثبیت کرد. مدل ماه آوریل سال ۱۹۴۴ جانشین فون مانشتاین در فرماندهی گروه ارتش جنوب شد و حرکت دشمن به سمت کوه‌های کارپات را دفع نمود. اواخر ماه ژوئن تهاجم شوروی علیه گروه ارتش مرکز آغاز و به سرعت موجب فروپاشی آن شد. با در دست گرفتن فرماندهی این گروه ارتش مجدداً شرایط را این کار در خط رود ویستولا به سامان کرد. مدل مشارکتی در کودتای ۲۰ ژوئیه برای ترور هیتلر نداشت و به عنوان نخستین فرد با ارسال تلگرامی وفاداری خود به او را اعلام نمود. این مسئله موجب افزایش اعتماد هیتلر به مدل شد. با بهره‌گیری از این اعتماد، از معدود افرادی بود که فرمانهای پیشوا را گاهی نادیده می‌گرفت و بنابر صلاح‌دید خود عمل می‌کرد.
نفس را چون شیشه‌دان و دفع همّت را چو سنگ سنگ را در شیشه این جا واجب است انداختن