( دست آلود ) دست آلود. [ دَ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) دست آلودن. آغشته کردن دست به چیزی. || بهره بردن. متمتع شدن : آفریدم تا ز من سودی کنند تا ز شهدم دست آلودی کنند.مولوی.
معنی کلمه دست الود در فرهنگ فارسی
( دست آلود ) آغشته کردن دست به چیزی یا بهره بردن متمتع شدن .
جملاتی از کاربرد کلمه دست الود
به داغم مشک پاشیدی به خونم دست آلودی به چشمم آتش افگندی در آب انداختی رفتی