درهم افتادن. [ دَ هََ اُ دَ ] ( مص مرکب ) در هرج و مرج افتادن و پریشان شدن. ( از ناظم الاطباء ). || با هم درگیر شدن. در نبرد شدن : طوسیان را از پیش و پس گرفتند و نظام بگسست و درهم افتادند و متحیرگشتند و هزیمت شدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 436 ). از یمن تا عدن ز روی شمار درهم افتاد صدهزارسوار.نظامی.هریکی را تیغو طوماری بدست درهم افتادند چون پیلان مست.مولوی. || با هم مخلوط شدن. ممزوج گشتن. به مجاز متحد شدن : نخواهم آب و آتش درهم افتد کزیشان فتنه ها در عالم افتد.نظامی. || پریشان و نابسامان شدن : برون رفتم از تنگ ترکان که دیدم جهان درهم افتاده چون موی زنگی. سعدی.و رجوع به درهم فتادن شود.
معنی کلمه درهم افتادن در فرهنگ فارسی
در هرج و مرج افتادن و پریشان شدن با هم درگیر شدن
جملاتی از کاربرد کلمه درهم افتادن
هاکس، نویسنده قاموس مقدس در ماده زبان، برای توجیه نوشته تورات میگوید: «تخمیناً تا دو هزار سال تمام دنیا دارای یک زبان و یک لهجه بودند… لکن یک صد سال بعد از طوفان، یعنی در زمان یاغیگری کوشیان[note ۱] بابل، خدای تعالی بهطور خارقالعاده زبانها را، درهم و مغشوش کرد و روی زمین را با این خانوادهها مختلفه و السنه متنوعه متأهل گردانید». و در جای دیگر میگوید: «این مطلب (ساختن برج بلند) چون موافق اراده خدا نبود لهذا زبانهای ایشان را مختلف نمود به صورتی که هیچیک حرف دیگری را نمیتوانست بفهمد از این رو به تمام نقاط معموره پراکنده گردیدند… بدین وسیله قصد خدای تعالی به انجام رسیده، زمین معمور گردید». این در حالیست که ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، از نظر تاریخی منشأ اختلاف زبانها هرگز چنین چیزی نمیداند و گذشت زمان و دور افتادن اقوام از یکدیگر عامل اصلی آن دانسته است.