دراز بینی

معنی کلمه دراز بینی در لغت نامه دهخدا

درازبینی. [ دِ ] ( ص مرکب ) که بینی دراز دارد. أخطم ، أشم و سلعام ؛ درازبینی فراخ حلق کلان شکم. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه دراز بینی در فرهنگ فارسی

بینی دراز دارد

جملاتی از کاربرد کلمه دراز بینی

نوعی سردرد خفیف تا متوسط است که عموماً در صورت، پل بینی، یا در گونه‌ها احساس می‌شود و ممکن است همراه با احتقان بینی یا آبریزش از بینی باشد. در همهٔ سنین افراد را گرفتار می‌کند و به نظر می‌رسد که افرادی که آلرژی دارند، مستعدترند. این سردرد ممکن است ساعت‌ها طول بکشد و اغلب سردردی فصلی است. این سردرد اغلب در ناحیه پیشانی متمرکز می‌شود. این دردها با حرکت سر و دراز کشیدن تشدید می‌شود و پس از بیدار شدن از خواب به حداکثر شدت خود می‌رسد. این سردردها با درمان التهاب یا عفونت سینوس‌ها مرتفع می‌شوند.
بدین سان که بینی کمندت دراز هم اکنون دو گوش ورا حلقه ساز
«... از ۱۸۹۷ که فعالیت انقلابی را شروع کردم، ولی همچنان در برابر مارکسیسم ایستادگی می‌کردم، تاکنون راهی دراز را طی کرده بودم. در ایام تبعید، مارکسیسم مبنای قطعی جهان بینی و شیوهٔ تفکر من شد…» (زندگی من، فصل ۹)