در نوف

معنی کلمه در نوف در لغت نامه دهخدا

درنوف. [ دُ ] ( ع ص ، اِ ) اشتر بزرگ هیکل و فربه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه در نوف در فرهنگ فارسی

اشتر بزرگ هیکل و فربه

جملاتی از کاربرد کلمه در نوف

آنگاه كمى حبه و نوف را پند و اندرز داد و در آخر فرمود:
- اى نوف ! اگر امشب از خوف خدا زياد گريه كنى ، فردا درمقابل خداوند چشمانت روشن خواهد شد.
و نيز نوف گفت : گواهى مى دهم ، كه براستى آن بزرگوار را در حالى كه شب پردههاى تاريكى خود را افكنده بود، و ستارگان غروب كرده بودند، ديدم كه ايستاده ومحاسن شريف خويش را با دست گرفته و همانند مار گزيده [ويا شخصى كه سخت مجروحباشد] به خود مى پيچيد و بسان شخص اندوهناك [و مصيبت زده ] گريه مى نمايد.
115) عن نوف البكالى قال اتيت اميرالمومنين عليه السلام و هو فى رحية فى مسجدالكوفد فقلت السلام عليك يا اميرالمومنين عظنيفقال : يا نوف احسن يحسن اليك الى انقال قلت زدنى قال : اجتنب الغيبة فانها آدام كلاب النار ثمقال : يا نوف كذب من زغم انه ولدمن حلال و هو ياكل لحوم الناس بالغيبة ، وسائل ، ج 8،ص 600.
سپس فرمود: اى نوف ، خوابى يا بيدار؟ گفت : نه اى امير مؤمنان ، خواب نيستم ، شماامشب مرا بسيار گرياندى ! فرمود: اى نوف ، اگر امشب از خوف خداىمتعال بسى گريستى ، فرداى قيامت در پيشگاه خداوند ديده ات روشن خواهد بود. اى نوف! قطره اشكى از چشم مردى از خوف خدا نريزد جز آنكه درياهايى از آتش دوزخ را خاموشمى سازد. اى نوف ! هيچ مردى نزد خداوند بزرگتر نيست از مردى كه از بيم خدا بگريد ودر راه خدا دوستى و دشمنى كند. اى نوف ! هر كس در راه خدا دوستى كند و چيزى را بردوستى او ترجيح ندهد، و هر كه در راه خدا دشمنى كند و منفعتى از اين راه براى خودنجويد اينجاست كه اگر چنين باشيد حقايق ايمان را بهكمال دريافته ايد.
از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد کوه یر نوف شد هوا پر گرد
161-  على عليه السلام در ضمن مواعظ خود به نوف بكالى مى فرمايد: اجتنبالغيبة فانها ادام كلاب النار ((از غيبت دورى كن زيرا كه آن نانخورش سگ هاى آتشاست )) وسائل الشيعة ج 8، ص 599، ((ابواب احكام العشرة )) باب 152، حديث 13. واربعين ، امام خمينى ، حديث 19.

عرض كردم : يا اميرالمؤمنين ! پندى به من دهيد، حضرت فرمود: اى نوف ! خوبى كن تا با تو خوبى كنند، گفتم : يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بيفزا، فرمود: رحم كن تا به تو رحم كنند، گفتم : يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بيفزا، فرمود: خوب بگو تا به بخوبى يادت كنند، عرض كردم : بيفزا فرمود: از غيبت اجتناب كن كه غذاى سگان دوزخ است ، سپس فرمود: اى نوف ! دروغ گفته آنكه گمان دارد حلال زاده است و به غيبت كردن ، گوشت مردم را مى خورد، دروغ گفته كسى كه گمان داردحلال زاده است و دشمن من و امامان و اولاد من است، دروغ گفته كسى كه گمان دارد حلال زاده است و زنا را دوست مى دارد يا نافرمانى خدا شب و روز مشغول است .

آيـات گـذشته با ذكر (دلائل اعجاز قرآن ) حجت را بر مشركان و منكران تمام كرد و ازآنـجـا كـه پـس از وضـوح حـق بـاز گـروهـى ، تـنها به خاطر حفظ منافع مادى خويش ، ازتـسـليـم خـوددارى مـى كـنـنـد در آيـات مورد بحث اشاره به سرنوشت اينگونه افراد دنياپـرسـت كـرده ، مـى گويد: (كسى كه تنها هدفش زندگى دنيا و زرق و برق و زينت آنبـاشـد در هـمـيـن جـهان نتيجه اعمال خويش را در مى يابد بى آنكه چيزى از آن كم و كاستشود) (من كان يريد الحياة الدنيا و زينتها نوف اليهم اعمالهم فيها و هم فيها لا يبخسون).
نامه را به مردى از قبيله همدان به نام حسين بن نوف داد تا بهاهل يمن برساند او نامه را براى اهل يمن خواند، سپس به شهرى از شهرهاى يمن به نامجند رفت ؛
الف نوف بكالى مى گويد: حضرت على عليه السلام رانيمه شبدرحال گريه و مناجات ديدم به من فرمود: آيا بيدارى ؟ عرض كردم : بيدارم . حضرتفرمود: يا نوف ان طال بكاؤ ك فى هذه الليله مخافة من الله قرّت عيناك غدا بين يدىالله عز و جل يا نوف ! انه ليس من قطرة قطرت من عينرجل من خشية الله الاّ اطفاءت بحارا من النيران .
از نوف بکائی نقل است که گفت: شبی امیرمؤمنان را دیدم که از بستر بیرون آمده به ستاره ها می نگرد. مرا گفت: ای نوف، خفته ای یا بیداری؟ گفتمش بیدارم ای امیر مومنان.