[ویکی نور] در ملکوت حج، اثر اسماعیل منصوری لاریجانی (متولد 1337ش، روستای رینه لاریجان) است که در آن، برخی از حکمت ها و اسرار حج را با استفاده از کتاب و سنت و کلمات عارفان و شاعران توضیح داده است. کتاب حاضر، از مقدمه نویسنده و متن اصلی (شامل 5 فصل) تشکیل شده است. روش نویسنده در این اثر، نقلی - تحلیلی است و از آیات و روایات و کلمات عارفان استفاده کرده است. نویسنده برای تولید اثر حاضر از منابع متعددی (42 منبع) بهره برده است. برخی از نکات جالب و آموزنده این اثر عبارت است از:
جملاتی از کاربرد کلمه در ملکوت حج
برسخط و محبتش جزیه دهند خیر و شر در ملکوت حشمتش دانده حشر پی حشر
الهی! مگر خویشتن جویم ٭ کی در ملکوت تو من کم از تار مویم
های و هویی فکند در ملکوت ذکر ذوالکبریاء و الجبروت
مراست در ملکوت آشیان و همت پست به خاک تیره در این ملک کرده یکسانم
زده یابند سراپردهٔ او در ملکوت هم نشینش ملکالعرش تعالی بینند
ولیکن مرغ صورتی از راه قشر بیضه بظاهر عالم دنیا بیرون میآید که او را از بهر دنیا آفریدهاند اما مرغ معنوی از راه اندرون بدریچه ملکوت بیرون میرود زیراک او را از بهر آن عالم آفریدهاند و چون مرغ صورتی در عالم دنیا بود و آن مرغ که در بیضه تعبیه بود در ملکوت بیضه مستور بود بتصرف آن مرغ از ملکوت بیضه بصورت دنیا آمد اینجا مرغ ولایت شیخ در عالم دنیا نیست. زیراک شیخ نه آن سر و ریش است که خلق میبینند شیخ حقیقی آن معنی است که در مقام عندیت در «مقعد صدق» در زیر قبه حق است که «اولیائی تحت قبایی لایعر فهم غیری» نظر اغیار برو نیفتد این ضعیف گوید. بیت
از هنگام و نشان یافت تو بیشتر است، کی گیتی در ملکوت تو کم از یک موی، پس بابتدأ تو جستن را چه روی؟ جویندهٔ تو بخویشتن هم داستانست، به نیست هست جستن پندارهٔ مستانیست، یافت ترانه هنگام است و نه سبب. محجوب آنست که موقوفست بر طلب. ترا جستن، باقی برکند گیست که پیش از هر چیزی، ترا جستن چیست؟ بدوگانگی یگانگی جستن گمیست، بسته ماندن در راه طلب شومیست. هر چه جز یکی همه ایذ. هست یکیست و دیگران نیست.
نقل است که شبی مهتاب بود، بربام آمد و در آسمان می نگریست، و در ملکوت تفکر میکرد و میگریست تا بیخود شدو بر بام همسایه افتاد. همسایه پنداشت که دزد بر بام است. با تیغی بر بام آمد داود را دید. دست او گرفت و گفت: تو را که انداخت؟
یامین پور دربارهٔ تأثیر متقابل فرهنگ و تمدن بر یکدیگر نیز میگوید: فرهنگ تمدن را میسازد ولی این تمدن است که در ادامه فرهنگ را قوام میدهد. به تعبیری وقتی تمدنی متناسب با فرهنگی شکل گرفت پس از آن انسانی که در این تمدن تنفس میکند مطابق آن تمدن تربیت میشود. اکنون نیز طی صد سال اخیر بتدریج کالبد شهر و تمدن غربی ما را فراگرفته و ما را در عالم غربی فرو برده و فرهنگ متناظر با این عالم هم خودش را به ما تحمیل کردهاست. ما تصور میکنیم وقتی تابلوهای تبلیغاتی و بنرهای احادیث و اذکار را به در و دیوار نصب میکنیم شهر را اخلاقی و اسلامی کردهایم. این خیال باطلی است. شهر تجلی باطن انسان هاست. شهری که با الهامات غیر رحمانی مهندسان و معماران ملحد غربی ساخته شده شهروندانش را در ملکوت شیطانی سازندگانش شریک میکند. این قاعدهٔ هنر و صنعت است.
وجود بهشت و جهنم در تعالیم مورمون چندان روشن نیست. مجازات ابدی در تعالیم مورمون جایی ندارد. آنان انسانها را به طبقات مختلفی که در ملکوت در نظر گرفتهاند، تقسیم میکنند.
«در توحید یافت و بود آسانست و عبارت آن دشوار» توحید بواحد قایم نه بموحد. اشارت در ملکوت مندرج، و اسما در صفات در ذات مندرج.
غم فرزند و نان و جامه و قوت بازت آرد ز سیر در ملکوت