دخمه ساختن

معنی کلمه دخمه ساختن در لغت نامه دهخدا

دخمه ساختن. [ دَ م َ / م ِ ت َ] ( مص مرکب ) دخمه کردن. گورخانه ساختن :
خبر شد که سام نریمان بمرد
ورا دخمه سازد همی زال گرد.فردوسی.یکی دخمه از بهر او ساختند
همه فرش دیبا در انداختند.فردوسی.

معنی کلمه دخمه ساختن در فرهنگ فارسی

دخمه کردن

جملاتی از کاربرد کلمه دخمه ساختن

او سپس ضمن مسافرتی دیگر به یزد رهسپار تهران شد و در مدت پنج و سال و نیم اقامت در آن شهر و از طریق دید و بازدید با اولیای دولت، در بین درباریان برای خود احترام و ارزشی بسیار به وجود آورد تا آنجایی که با شخص ناصرالدین شاه نیز نزدیک شده و از جانب او با عنوان پدر خطاب می‌گردید. وی در این مدت موفق به رفع تعدیات متعددی از زرتشتیان شد و به امور آنان رسیدگی بسیار کرد. ساختن دخمه جدیدی به عنوان آرامگاه درگذشتگان زرتشتی در شرق تهران آن روز (که بقایای آن هنوز هم در جوار کوه بی بی شهربانو موجود است) و خریدن خانه‌ای در نزدیکی سفارت انگلیس و وقف آن خانه، از جمله دیگر اقدامات او در تهران است. وی در این دوران طی سفری به آذربایجان با مظفرالدین میرزا (ولیعهد) در تبریز ملاقات نمود و همچنین در سفری به کردستان مهمان غلام شاه جهان والی کردستان گردید.[نیازمند منبع] تأسیس مدارس زرتشتی برای آموزش نونهالان و کودکان اقدام دیگر او بود.