داغ ساختن

معنی کلمه داغ ساختن در لغت نامه دهخدا

داغ ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) داغ کردن. نشانمند کردن. ( آنندراج ) :
تا برگرفته ای ز رخ خود نقاب را
چون لاله داغ ساخته ای آفتاب را.وحید.- داغ ساختن آب و روغن و جز آن ؛ گرم کردن و گداختن آن :
کسی از عهده خصم ملایم برنمی آید
که آتش داغ سازد آب را اما نمیسوزد.محسن تأثیر.و رجوع به داغ کردن شود. || ساختن آلت داغ.

معنی کلمه داغ ساختن در فرهنگ فارسی

داغ کردن

جملاتی از کاربرد کلمه داغ ساختن

فرض كنيد قاتل و مقتول با هم برادر و يا سابقه دوستى و پيوند اجتماعى داشتهباشند، در اينصورت اجبار كردن به قصاص داغ تازهاى بر اولياىمقتول مى گذارد، و مخصوصا در مورد افرادى كه سرشار از عواطف انسانى باشند اجباركردن بر قصاص خود زجر و شكنجه ديگرى براى آنها محسوب مى شود، در حالى كهمحدود ساختن حكم به روش عفو و ديه نيز افراد جنايتكار را جريتر مى كند .