معنی کلمه داغ ساختن در لغت نامه دهخدا
تا برگرفته ای ز رخ خود نقاب را
چون لاله داغ ساخته ای آفتاب را.وحید.- داغ ساختن آب و روغن و جز آن ؛ گرم کردن و گداختن آن :
کسی از عهده خصم ملایم برنمی آید
که آتش داغ سازد آب را اما نمیسوزد.محسن تأثیر.و رجوع به داغ کردن شود. || ساختن آلت داغ.