داغ بر هم چیدن. [ ب َ هََ دَ ] ( مص مرکب ) داغ چیدن. مردف کردن و پیاپی آوردن دردها و حسرتهای درونی : ز بس داغ تو بر هم چیده ام در سینه سوزان چراغ اهل دل روشن شد از کاشانه ام امشب.علی قلی بیک علی خراسانی.
معنی کلمه داغ بر هم چیدن در فرهنگ فارسی
داغ چیدن
جملاتی از کاربرد کلمه داغ بر هم چیدن
چو لاله تا ز غمش داغ بر جگر دارم فراغتی ست مرا از بهشت و گلزارش
زُنّار بست خصم تو چون دید کز ظفر تو داغ بر جبین مه و خور نهاده ای
که بود این دلاور که چون تند باد به ما تاخت وین داغ بر مانهاد؟
زلیخا داشت از دل بر جگر داغ ز نومیدی فزودش داغ بر داغ
داغ بر توسن منه بگذار از بهر خدا تا شکافم سینه وان هم بر دل شیدا نهم
همچو لاله غرقهٔ خون بی رخش داغ بر دل ز انتظاری ماندهام
لیکن داغی فزون ز هر داغ آشفت ز عشق داغ بر داغ
دی شدی مست می ناب و خرابم کردی داغ بر دست نهادیّ و کبابم کردی
هر چند دلی به وصل شادان دارم صد داغ بر آن ز بیم هجران دارم