داغ بر روی یخ
جملاتی از کاربرد کلمه داغ بر روی یخ
امشب که داغ بر دل افگار سوختم گویا چراغ بر سر بیمار سوختم
بنشاندش به حلقه زرین عقیقوار آن سان که داغ بر دل هر مشتری نهد
آمد بهار و فیض نسیم بهار کو گل کرد داغ بر جگر و لاله زار کو
ببوستان رضایت شکفته همچو گلیم چو لاله گرچه بسی داغ بر جگر داریم
گفتم که خطت خطاست گفتا به خطا رسمی ست که ترک داغ بر درد نهد
اگر چو لاله بدانی ز بیوفایی عمر بسی ز آتش دل داغ بر جگر یابی
بی درد هزار داغ بر سینه نهد بی باده هزار سر به مستی آرد
حبش داغ بر روی فرمان اوست سیه پوشی زنگ از افغان اوست
خال که بر عارض مهوش نهی داغ بر این جان بلاکش نهی
هر طرف لاله رخی هست، نظر می باید داغ بر روی هم افتاده، جگر می باید