خویشتن داشتن. [ خوی / خی ت َ ت َ ] ( مص مرکب ) تماسک. ( منتهی الارب ). تمالک نفس. حفظ نفس کردن ازسقوط در شهوات و آفات : یک روز خواسته یکی از اشکانیان سوی او [ اردشیر ] آوردند و زر و سیم و غلام و کنیز و در میان آن بردگان اندر دختری بود که هرگز از او نیکوتر کس ندیده بود اردشیر به او عاشق شد پنداشت که از بندگان اشکانیان است و بخویشتن نزدیک کرد او را پرسید که هرگز مرد بتو رسیده است گفت نه اردشیر دوشیزگی او بستد از آنکه خویشتن نتوانست داشتن و او از اردشیر بار گرفت. ( ترجمه طبری بلعمی ). خویشتن دار ای جوان زین پیر دهر تات نفریبد بغدر این پیرزن.ناصرخسرو.خویشتن دار تو کامروز جهان دیوانه ست چندگه منبر و محراب بدیشان پرداز.ناصرخسرو.
معنی کلمه خویشتن داشتن در فرهنگ فارسی
تماسک تمالک نفس
جملاتی از کاربرد کلمه خویشتن داشتن
به طور خلاصه، باب مردم را به جهادی درونی در راستای تحوّلی معنوی و روحانی دعوت مینماید و تأکید میکند که انسان باید راضی به رضای پروردگار خود بوده، با طیب خاطر از قوانین الهی پیروی نماید و همچنانکه از والدین خود خرسند است، از خویشتن نیز راضی باشد. باب از طرق گوناگون، بشر را به سوی پاکی و کمال دعوت میکند: از زلال و پاکیزه نگاه داشتن آب نهرها و رودخانه ها و حفظ محیط زیست و آسیب نرساندن به طبیعت گرفته تا کوشش در تولید صنایع دستی و کالاهای مرغوب.
خویشتن را چون نمک بگداخت باید تا توان خویشتن بر خوان ربانی نمکدان داشتن
تقوی خویشتن نگاه داشتن است از شبهات.
بهطور خلاصه، باب مردم را به جهادی درونی در راستای تحوّلی معنوی و روحانی دعوت مینماید و تأکید میکند که انسان باید راضی به رضای پروردگار خود بوده، با طیب خاطر از قوانین الهی پیروی نماید و همچنانکه از والدین خود خرسند است، از خویشتن نیز راضی باشد. باب از طرق گوناگون، بشر را به سوی پاکی و کمال دعوت میکند: از زلال و پاکیزه نگاه داشتن آب نهرها و رودخانهها و حفظ محیط زیست و آسیب نرساندن به طبیعت گرفته تا کوشش در تولید صنایع دستی و کالاهای مرغوب.
از پی آسایش این خویشتن دشمن خران تا کی آخر خویشتن حیران و مضطر داشتن
کمالپرستی بهطور فزآیندهای به عنوان یک عامل ریسک خودکشی در نظر گرفته میشود که مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند. تمایل کمالگرایان به داشتن انتظارات بیش از حد از خود و تمایلشان به نقد خویشتن، در زمانی که تلاشهایشان، استانداردهایشان را برآورده نمیکند، در کنار گرایششان به نشاندادن «چهرهٔ بینقص» به جهان، ریسک آنها برای ایدهپردازی دربارهٔ خودکشی را بالا میبرد و در عین حال، وقتی که باید از دیگران کمک بگیرند، احتمال اینکه در عمل هم به دنبال کمک بروند را کم میکند.
رنجبر بودن، ولی در کشتزار خویشتن وقت حاصل خرمن خود را بدامان داشتن
اینگونه استدال شده که یکی از عوامل کلیدی تعصبات گروهی، نیاز به اصلاح عزت-نفس است. به این معنا، که افراد استدالی خواهند یافت، مهم نیست تا چه اندازه ناچیز، تا چرایی برتری گروه خویشتن را به خودشان اثبات نمایند. این پدیده به صورت پیشگامانه و گسترده توسط هنری تاجفل مورد مطالعه قرار گرفت، یک روانشناس اجتماعی انگلیسی که نظر بر ریشه درون-گروه/برون-گروهی تعصب کرد. برای مطالعه این در آزمایشگاه، تاجفل و همکارانش آنچه که امروزه با عنوان کمینه گروه شناخته میشود را ایجاد نمودند، که هرگاه «غریبههای تام با استفاده از بیاهمیتترین معیارهای قابل تصور تشکیل گروه میدهند» رخ میدهد. در مطالعات تاجفل، شرکتکنندگان با انداختن سکه به دو گروه تقسیم شدند، سپس به هر گروه گفته شد که بعد شروع آزمایش از سبک معینی از نقاشی که هیچیک از شرکتکنندگان با آن آشنایی نداشتند تقدیر کنند. آنچه تاجفل و همکارانش به آن دست یافتند–فارق از حقایق که الف) شرکتکنندگان همدیگر را نمیشناختند، ب) دستههای أنان کاملاً بیمعنی بود، و پ) هیچیک از شرکتکنندگان تمایلی نظر به اینکه کدامین «سبک» را بهتر میپسندند نداشتند—شرکتکنندگان قریب به یقین همواره «اعضای گروه خودشان را نیکتر پسندیدند و به اعضای درون-گروهی خود بعنوان افرادی که شخصیتّهای مطبوعی دارند بها دادند». با داشتن تأثیر مثبتتر افراد در درون-گروه، افراد قادر به افزایش عزت-نفس خودشان به عنوان اعضای آن گروه هستند.
از پی اثبات ذات خویشتن ذات ترا کرد ظاهر خواست حق برهان اظهر داشتن