خون اشامی

معنی کلمه خون اشامی در لغت نامه دهخدا

( خون آشامی ) خون آشامی. ( حامص مرکب ) عمل خون آشام. سفاکی. || سخت برندگی در شمشیر. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خون اشامی در فرهنگ فارسی

( خون آشامی ) عمل و حالت خون آشام

جملاتی از کاربرد کلمه خون اشامی

در زمان حال، ولاد در خیابان های لندن با زنی به نام مینا ملاقات می کند که به شدت شبیه میرناست. خون آشامی که ولاد را نفرین کرده، از دور آن ها را تماشا می کند و می گوید: "اجازه دهید بازی شروع شود".
تا بدانی حال خون آشامی شبهای من جرعه ای زین باده پیش نرگس مخمور دار
بی پا و سران دشت خون آشامی مردند ز حسرت و غم ناکامی
کستیل و دین در برزخ با خون آشامی به نام بنی روبرو می‌شوند و با او متحد می‌شوند. بنی به دین قول می‌دهد او را به گذرگاهی انسانی برساند تا از برزخ خارج شود به شرط اینکه بنی نیز از طریق دین خارج شود. وقتی به گذرگاه می‌رسند کستیل که هنوز بابت گناهانش در زمین احساس گناه می‌کند دین را ول می‌کند و در برزخ باقی می‌ماند. بعد از مدتی کستیل توسط فرشته‌ای به نام نائومی از برزخ نجات می یابد. نائومی کنترل ذهن کستیل را در دست گرفته و دستورهای خودش را به او می‌دهد و او را وادار به اطاعت می‌کند . با اینحال وقتی نائومی دستور کشتن دین وینچستر را به او می‌دهد کستیل به دلیل دوستی بین آن‌ها از اینکار باز می‌ماند و از چنگ طلسم نائومی رها می‌شود. کستیل بعداً با کاتب بهشت (متاترون) متحد می‌شود تا با طلسمی درهای بهشت را ببندند ولی متاترون به او کلک زده و فاش می‌کند طلسم در اصل برای بیرون کردن تمامی فرشتگان از بهشت بوده‌است. به عنوان آخرین عنصر لازم برای طلسم ...متاترون هالهٔ کستیل را می‌گیرد و کستیل تبدیل به انسان می‌شود. سپس به زمین فرستاده می‌شود. در همان حال فرشتگان به زمین سقوط می‌کنند .
نمی‌گویم به بزمم باش ساقی می به مینا کن چو با یاران کشی می یاد خون آشامی ما کن