خوف از جباران

معنی کلمه خوف از جباران در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خوف از جباران (قرآن). در این مقاله علل و آثار خوف از جباران با توجه به آیات قرآن معرفی می شوند.
خوف بنی اسرائیل از جبّاران، سبب سرپیچى آنان از فرمان موسی علیه السلام:قالُوا یا مُوسى إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ.
مائده/سوره۵، آیه۲۲.
خوف بنی اسرائیل از رویارویى با جبّاران سرزمین مقدّس، موجب محرومیّت آنان از ورود به آن سرزمین، و سرگردان در بیابانها به مدّت چهل سال:یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ ... ء قالُوا یا مُوسى إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ....
مائده/سوره۵، آیه۲۱.
۱. ↑ مائده/سوره۵، آیه۲۲.
...

جملاتی از کاربرد کلمه خوف از جباران

انسان از آخرت از سفره عمل خويش ارتزاق مى كند؛ بر اين اساس ، نافرمانى خدا، اميد به بهره مندى از نعمت هاى آخرت و اشتياق به مرگ را از بين برده يا آن را كم مى كند و از عوامل خوف از مرگ است و از همين رو حريص ‍ بودن يهود بر حيات ناپايدار مادى و در نتيجه آلوده شدن آنها به گناه مانع چنان آرزيى بوده و علت هراس آنان از مرگ است .
رجال در اينجا جمع (راجل ) به معنى پياده ،و (ركبان ) جمع (راكب ،) به معنىسواره است ، و منظور اين است كه به هنگام خوف از حمله دشمن ميتوانيد نماز را در حالتىكه سواره ، يا پياده و در حال حركت و فعاليت هستيد انجام دهيد.
بدون خوف از توطئه ها، با اتكال به خدا، نهضت الهى را پيش ببريد

سى و سوم : برداشته شدن تقيّه و خوف از كفّار و مشركان و منافقان و ميسر شدنبندگى خداى تعالى و سلوك در امور دنيا و دين ، حسب نواميس الهيّه و فرامين آسمانيّه ،بدون حاجت به دست برداشتن از پاره اى از آنها، از بيم مخالفان و ارتكاباعمال ناشايسته و مطابق كردار ظالمان . 

ج - ممكن است اين قيد، جنبه تاكيد داشته باشد يعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازماست اما به هنگام خوف از دشمن تاكيد بيشترى دارد.
واقدى گفت : روزى به نزد هارون الرشيد شدم . شافعى و محمد يوسف ،و محمد اسحاق حاضر بودند. هارون الرشيد شافعى را گفت : چندى ازفضايل على ياد مى كنى ؟ گفت : چهار صد يا پانصد. محمد يوسف را گفت : تو چند روايتمى كنى ؟ گفت : هزار زيادت . محمد اسحاق را گفت : تو چند ياد مى كنى ؟ گفت :فضايل وى نزديك ما بسيار است ، اگر خوف و ترس نبودى . گفت : خوف از كيست ؟ گفت :از تو و عمال تو. گفت : تو ايمنى .
اولياى الهى ، چنان كه گذشت ، در دنيا خوف ممدوح دارند؛ يعنى خشيت از غضب خدا درصورت ارتكاب گناه و نپيمودن راه راست و خوف از اعراض محبوب و روگردانى آنمعشوق حقيقى به همراه رجا و اميد به رحمت او، ليكن خوف و حزن مذموم مربوط بهكافرانى است كه اساسا به خداوند ايمان نياورده اند و نيز مومنانى كه در طليعه ايمانقرار دارند و به مقام ولايت و تقوا و استقامت و تقوا نرسيده اند و با مبتلا شدن بهحوادثى چون از دست دادن مال ، فرزند و...، محزون مى شوند، يا بااحتمال حمله دشمن يا روى آوردن فقر يا از دست رفتناموال ، دچار هراس ‍ مى گردند:ولنبلونكم بشى ء من الخوف والجوع و نقص منالاموال والانفس والثمرات . (1117)