[ویکی فقه] خوف از امانت پذیری (قرآن). در این مقاله آیات مرتبط از ترس از امانت پذیری معرفی می شوند ترس از امانت پذیری، سبب امتناع آسمانها از قبول مسئولیّت آن:إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها .... احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. ترس از امانت پذیرى، سبب امتناع زمین از قبول مسئولیّت آن:إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها ... احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. ترس از امانت پذیرى، سبب امتناع کوهها از قبول مسئولیّت آن:إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها .... احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. ...
جملاتی از کاربرد کلمه خوف از امانت پذیری
خوف از قدرت ها كسانى بايد داشته باشند كه اعتقاد به خدا ندارند
ملت راهش را پيدا كرده و بدون خوف از ابرقدرت ها آن راه را مى رود
آيا كسى كه دلش با حق تعالى پيوند خورده است ممكن است كه ترس و بيم داشته باشد؟پاسخ منفى است . خوف از چه چيز؟ او با همه كاره عالم سرو كار دارد، پس ، از چه بترسد؟ مؤمن هميشه خود را غالب مى داند، چون با موجودى پيوند دارد كه همه عوالم وجود مسخر او هستند. در آيات قرآن صفت عزت اختصاصا براى مؤ من به كاررفته است .عزت حالتى است براى روح كه خويش را غالب مى بيند. چه كسى مى ترسد؟ آنكه خود را مغلوب مى نگرد، آنگاه كه از جنود نفس كه دشمنان درونى اند شكست خورد، از همه موجودات بيرونى نيز مى ترسد.
فرمود: (خداوند دلهاى ايشان را هدايت نكند. كجا متمكن شد دينى كه پسنديد آن را خداوند ورسولش به انتشار امر آن در امت و رفتن خوف از دلهاى ايشان و مرتفع شدن شك از سينههاى ايشان در عهد يكى از آنها و در عهد على عليه السلام به ارتداد مسلمانان و فتنه هاكه برانگيخته شد در عهد ايشان و مقاتله ها كه واقع شد در ميان ايشان و كفّار.)
گر چه در اين آيات حجتى را كه مردم عليه ابراهيم اقامه كردند، صريحا حكايت نكرده وليكن از جمله (و لا اخاف ما تشركون به ) تلويحا معلوم مى شود كه چه مى گفته اند.زيرا ابراهيم (عليهالسلام ) در رد گفتار آنان فرمود: من از اين بتهاى شما نمى ترسم .پس معلوم مى شود كه دليل آنان بر شرك و بت پرستى ترس از بتها بوده . در مباحثقبلى هم اشاره كرديم و باز هم در جاى مناسبش خواهد آمد كه به طور كلى بشر را يكى ازدو چيز به شرك واداشته يا خوف از غضب آلهه و بيم از سلطنتى كه براى آن الهه نسبتبه حوادث زمينى قائل بوده يا اميد به بركت و سعادتى بوده كه براى بتهاى خود مىپنداشته . و از اين دو امر بيشتر همان خوف در نفوس آنان تاءثير داشته براى اينكه طبعااعتماد و اميد مردم به خودشان است ، و كمتر به ديگران اميدوار مى شوند و هر نعمت وسعادتى كه كسب كرده و به دست مى آورند همه را از ناحيه خود و مرهون جد و جهد خود مىدانند، و اگر هم همه را مستند به كوشش خود ندانند، و غنيمت حاصله ازقبيل ارث و يا گنج و يا رياستى باشد، آنرا از ناحيه جد اعلا و يا بخت نيك مى دانند.
هفتمين و آخرين دستور كه مساءله خوف از مجازات پروردگار در روز قيامت است نيز با همينلحـن عـنـوان شـده ، مـى فرمايد (بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم كنم از عذاب روزبزرگ قيامت خائفم ) (قل انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم ).
دل ها به زلف بستی و یک مو در این عمل خوف از صراط و شورش محشر نداشتی
وهب منبه گفت : چون موسى سؤال رؤ يت كرد، ابرى برآمد و رعد و برقى برخاست و حقتعالى فرشتگان آسمان را گفت : برويد بر موسى اعتراض كنيد تا چرا اين سؤال كردى ؟ فرشتگان روى به موسى نهادند از چهار جانب كوه ، از هر جانب چهار فرسنگبگرفتند. فرشتگان هر آسمانى بر صورتى ديگر با هيبتى و عظمتى كه موسىنتوانست كه در ايشان نگاه كند. آورده آن كه فرشتگان آسمان ششم كه فرو آمدند ايشاناز آتش بودند، در دست هر يكى درختى از آتش همچون درخت خرما. موسى را خوف از حدگذشت . گفت : بار خدايا! بنده ات پسر عمران را فرو مگذار. پادشاها! ندانم تا از اينميدان جان به كناره برم يا نه ؟ اگر بروم بسوزم و اگر بايستم ، بميرم .
و بـعـضـى گـفـتـه انـد در بـعـضـى اوقـات خـوف بـراى انـسـان نـافـعـتـر اسـت ،مـثـل حـال صـحـت و سـلامـت ، تـا انـسـان در كـسـب كـمـال وعـمـل صـالح كـوشـد. و در بـعـضـى حـالات رجـا بـهـتـر اسـت ،مثل حال پيدايش امارات موت ، تا انسان ملاقات كند حق را با حالتى كه محبوبتر است پيشاو.(416) و ايـن سـخـن مـطـابـق گفته هاى سابق و احاديث مذكوره درست نيايد، زيرا كهرجـاء محبوب نيز باعث بر عمل و كسب آخرت است ، و خوف از حق هميشه محبوب و منافات بارجاء واثق ندارد.
چنانچه حضرت اميرالمومين و سيد الوصيين صلوات الله عليه مى فرمايد كه : ما عبدتك خوفا من العذاب ولا طمعا للثواب ،بل عبدتك لانك اهل للعبادة عبادت نمى كنم تو را به واسطه ترس از عذاب ونه به واسطه آرزوى پاداش ، بلكه عبادت مى كنم تو را به واسطه آنكه تو، سزاوارو مستحق پرستش هستى اگر عاجز باشى از اين مرتبه عبادت ، بارى درياب مرتبه تجارو كاسبان را، كه كار مى كنند ايشان به جهت مزد، پس تو نيز عبادت كن به جهت دخول به بهشت پس اگر اين مرتبه را نيز به هم نرسانده اى ، باش مانند بندگان وخدمتكاران ، كه ايشان كار مى كنند در اغلب اوقات از راه خوف ضرب و عقوبت مولاى خودنه از راه اخلاص و اين مرتبه به جهت خوف از عقاب است و تفكر كن در نيت و قصد خود،كه از كداميك از اينها است و اگر خداى ناكرده از راه عبادت باشد، ثوابى بر او مترتب نمى شود.
اشـاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بيان اينكه مقصود از خائنان در آيه:(و لمن خاف ...) مخلصين است