خواجه ٔ روز جزاء
جملاتی از کاربرد کلمه خواجه ٔ روز جزاء
و بـه همين منظور وقتى رشته كلام به احتجاج بر مساءله معاد مى كشد، بر مساءله توحيداحـتـجاج مى كند، و آيات بيرونى از زمينى و آسمانى و آيات درونى را به رخ مى كشد. وعـذابـهـايـى كـه بـا آن عـذابـهـا امـت هـاى گـذشـتـه را بـهدنـبـال دعـوت بـه تـوحـيـد عـقوبت كرد - وقتى دعوت انبيا را نپذيرفتند، و نبوتشان راتكذيب كردند - ذكر مى كند، و اين نيست مگر براى همين منظور كه با اثبات توحيد، روزجزاء را كه خداى واحد وعده داده اثبات كند، خدايى كه هرگز خلف وعده نمى كند، از سوىديگر روز جزاء را اثبات كند كه دعوت نبويه از آن خبر داده ، (دعوتى كه هرگز دروغ وفـريـب در آن وجـود نـدارد)، تـا در نتيجه راهى براى انكار معاد برايشان باقى نماند، ونتوانند از راه انكار معاد مساءله توحيد و نبوت را هم لغو جلوه دهند، كه بيانش گذشت .
آنـگـاه طـائفـه اول را بـه كـسـى مـثـل زده كه ايمان به خدا دارد و تسليم او و نيكوكار بهوالديـن خـويـش اسـت و هـمـواره از خـدا مـى خواهد تا شكر بر نعمتهايش را به او الهام كند،نعمتهايى كه به خودش داده ، و نعمتهايى كه به پدر و مادرش ارزانى داشته ، و نيز مىخـواهـد كـه عـمـل صـالح و اصـلاح ذريه اش را به وى الهام كند. و طائفه دوم را به كسىمـثـل زده كـه عـاق پـدر و مادرش باشد، وقتى او را به سوى ايمان به خدا و روز جزاء مىخـوانـنـد مـى گـويد: اين حرفها جزو خرافات كهنه و قديمى است ، و به اين اكتفاء نمودهپدر و مادر را تهديد مى كند كه ديگر از اين حرفها نزنند.
سومى گفت : پروردگارا آگاه هستى كه من شخصى را درمقابل انجام عملى اجير كرده بودم ، و چون خواستم اجرتعمل او را پرداخت كنم : از گرفتن وجه خوددارى نموده و اظهار ميكرد كه اجرت و حق منبيشتر از اين مقدار است ، و در نتيجه چيزى نگرفته و گفت تو نسبت بمن ظلم كردى وخداوند در ميان من و تو در روز جزاء حكومت خواهد فرمود.
و هم از اينجا روشن مى شود كه ايمان به روز جزاء مهمترين عاملى است كه انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسنديده و گناهان بزرگ وادار مى كند چنانكه فراموش ساختن يا ايمان نداشتن به آن ، ريشه اصلى هر بزه و گناهى است .
آيه قبلى در حقيقت در مقام فرق ميان روز جزاء يعنى روز قيامت با ساير ظروف جزاء دردنيا بوده و حتى فرمود: (جزاى روز قيامت مانند جزاهاى دنيا نيست كه با عذر خواهى و يااستعتاب تغيير بپذيرد)، ولى اين آيه در مقام بيان فرق ميان عذاب آن روز با عذابهاىدنيوى است ، كه گريبانگير ستمكاران مى شود، زيرا عذابهاى دنيايى ستمكاران ، همتخفيف پذير است و هم تاخيرپذير، ولى عذاب قيامت نه تخفيف مى پذيرد و نه تاخير.پس اينكه فرمود: (و اذا راى الذين ظلموا العذاب ) و نفرمود: (الذين كفروا) براىاين بود كه به علت و ملاك حكم ، اشاره كرده باشد، و مقصود از (ديدن عذاب )،بطورى كه از سياق بر مى آيد اشراف عذاب به ايشان و اشراف ايشان به عذاب بعد ازرسيدگى به حساب است ، و مقصود از (عذاب )، عذاب روز قيامت است كه همان شكنجهبه آتش است . و معناى آيه (و خدا داناتر است ) اين است كه وقتى به حسابشان رسيدگىشد، و حكم عذاب صادر گرديد، و نزديك آتش شدند، و آن را مشاهده كردند ديگر خلاصىبرايشان نيست ، و ديگر نه تخفيفى دارند و نه مهلتى .
اگر نماز بخواند و عملى كند كه گويا روز جزاء و كيفر و صاحب آن روز را فراموشكرده است ، اين چنين كسانى ذكر زبان را دارند ولى ذكر قلب را ندارند؛ درحال كه منظور از ذكر بودن نماز عمده ذكر قلبى است .
و يـكـى از هـمان دروغهايشان اين است كه در آن روز درخواست برگشتن به دنيا مى كنند، ويـا از خـدا مـى خـواهـنـد از آتش در آيند. و يكى ديگر گفتگوهايى است كه در آتش دارند، وامـثال اينها همه مظاهر دروغگوييهاى ايشان است كه قرآن آنها را بيان كرده است ، و هيچ يكاز آنـهـا با وضع قيامت سازگار نيست ، چون قيامت عالم مشاهده حقايق است ، روز جزاء است ،نه روز عمل ، و در چنين روزى جاى اين حرفها نيست ، و ليكن همانطور كه گفتيم اين سخناناز ملكات آنان تراوش مى كند.
آيه شريفه نخست جزاى اعمال را در روز جزاء بيان نموده و سپس انتقام اخروى خدا را معنامى كند و مى فهماند كه انتقام او از قبيل شكنجه دادن مجرم بخاطر رضايت خاطر نيست ،بلكه از باب به ثمر رساندن كشته اعمال است .و به عبارت ديگر از باب رساندن هركسى به عمل خويش است .