خفته بینی

معنی کلمه خفته بینی در لغت نامه دهخدا

خفته بینی. [ خ ُ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بینی خوابیده دارد. آنکه بینی پهن دارد. اَفطَس. ( یادداشت بخط مؤلف ). مقابل تیزبینی.

معنی کلمه خفته بینی در فرهنگ فارسی

آنکه بینی خوابیده دارد آنکه بینی پهن دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه خفته بینی

عاقلی گفتش که تو بس خفته‌ای ره نمی بینی که گامی رفته‌ای
ای جوانمرد! این حیات دنیا باد است، تا بنگری از دست رفته است. این دنیا همچون خنده دیوانگان است، و گریه مستان! دیوانه بی‌شادی خندد، و مست بی‌اندوه گرید. دنیا مثال یخ است در آفتاب نهاده، و بنهیب میگذارد، یا شکر که در دهن نهاده و می‌ریزد، آری! بس شیرین است بطعم، لکن گدازنده بجرم، تا در دهن نهادی گداخت. دنیا نظاره گاهی خوش است، حلوة خضرة، لکن تا بنگری گذشت، و تا دل درو بستی رفت. لو لا الموت لا دعی کل الناس الربوبیة. اگر ذلّ مرگ نیستی، از اطراف عالم آواز «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‌» برآمدی. این چندین صدرها بینی از خواجگان خالی شده، و پس از آنکه چون گل بر بار بشکفته بودند، از بار بریخته، و در گل خفته.
چو بینی مرا خفته در خون و خاک مبادا کنی جامه ی خویش چاک