[ویکی فقه] خط مصاحف به رسم الخط قرآن در دوره های مختلف اطلاق می شود. به طور کلی در نگارش مصاحف قرآن کریم از خط کوفی و نسخ بیش از هر خط دیگری استفاده شده است. جایگزینی خط نسخ بجای خط کوفی نگارش قرآن تا قرن چهارم بیشتر به خط کوفی انجام می شد؛ اما پس از اصلاحات و ابتکارات ابن مقله در خط نسخ، این خط به چنان درجه ای از روانی رسید که جایگزین خط کوفی شد. و امروزه نیز به طور معمول در نگارش قرآن از این خط استفاده می شود. عشق و علاقه کاتبان قرآن کریم و اهتمام آنان به موضوع کتابت قرآن سبب پدید آمدن انواع جدید خط در خوشنویسی و ابداع خطوط مختلف تاریخی شد؛ تا جایی که ادعا شده تنها در قرن پنجم هجری ۴۲ نوع خط فقط در خراسان رواج داشته است. دیدگاه ابن ندیم ابن ندیم در کتاب الفهرست (ص ۱۵) از بیش از پانزده نوع خط یاد کرده که در صدر اسلام در هر یک از بلاد اسلامی به نام خطوط مصاحف رواج داشته است.
جملاتی از کاربرد کلمه خط مصاحف
شمارى از نيكان يارانم شربت شهادت نوشيدند و عده بيشمارى هم (از ديدن مصاحف وشنيدن ياوه هاى معاويه ) فريب خوردند و بر حكم قرآندل بستند! پنداشتند كه فرزند هند جگرخوار به آنچه گفته است وفا مى كند.
فقال: فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ یعنی مصاحف القرآن المکرّمة المعظّمة.
مالك گفت : به خدا سوگند، وقتى اين مصاحف را بالاى نيزه ها ديدم فهميدم اين حيله ونيرنگ از عمروعاص است و اين جنگ به پايان نمى رسد و در ميان لشكر ما اختلاف وتفرقه ايجاد مى شود!
در الدر المنثور است كه عبد الرزاق ، احمد، عبد ابن حميد، بخارى ، مسلم ، ابن جرير، ابنانبارى - در كتاب مصاحف - ابن مردويه و بيهقى ، از طريق ابن شهاب از عروه بن زبيراز عايشه ام المؤ منين روايت كرده اند كه گفت : اولين روزنه اى كه از وحى به روىرسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) باز شد، اين بود كه در عالم رويا در خوابچيزهايى مى ديد كه چون صبح روشن در خارج واقع مى شد.
پس از پذيرش حكميت ، قاريان قرآن از عراق و لشكر شام در حالى كه مصاحف در دستداشتند بين دو لشكر آمدند، با هم توافق كردند تا سنت هاى حسنه قرآن را احيا كنند وآنچه را قرآن مردود و مطرود كرده كنار بگذارند و قرار گذاشتند دو نفر حكم انتخاب كنندو به مدت يك سال مهلت دهند تا در خير و شر صلاح و فساد تفكر و تدبر كنند و آنچهرا تصميم بگيرند، بدون كم و زياد معاويه و على بن ابى طالب عليه السلام آن رابپذيرند.
نجاشى دستور داد: روحانيين و علماء مصاحف و كتب آسمانرا در پيشروى خود باز كرده ، ومتوجه آيات پيغمبر جديد گردند.
مرحوم بلاغى در تفسير خود الاء الرحمن گويد: و از جمله چيزهائى را كه به كرامت قرآنمجيد بسته اند چيزى است كه صاحب كتاب فصل الخطاب از كتاب دبستان المذاهبنقل كرده است و نسبت داده به شيعه كه آنها مى گويند سوزانيدن مصاحف سبب از بين رفتنچند سوره از قرآن شد كه در فضيلت على و خاندانش (ع )نازل شده بود كه از جمله آنها اين سوره النورين است و كلامى را ذكر نموده كه شباهتدارد به 25 آيه ، كه در لابلاى آن از جملات قرآن كريم ، بر اسلوب پيراسته نمودن آنبه دروغ به آن پيوند كرده و اغلاطى در آن ديده مى شود، از جمله خطاى او در سخن ايناست كه گفته :
غالب نويسندگان تاريخ علم ابوالاسود دوئلى از اصحاب و شاگردان را واضع علمنحو مى دانند كه نخستين بار به اشاره آن حضرت به نقطه و اعراب گذارى مصاحف(قرآن ها) پرداخته و اساس عربيت (صرف و نحو) را كه على خود مى خواست بنويسد برابوالاسود املاء كرد.(248)
نويسنده كتاب المبانى پس از گزارش اين قضيه ، يادآور مى شود كه اين حديث وتاريخچه آن ، دليل بر تاءكيد كار عثمان در تدوين مصحف و سوزاندن مصاحف ديگر است .و اين كار توسط همه صحابه صورت گرفت !نظير همى حكايت نيز در مقدمه شهرستانىآمده است . (16)
اصحاب گرد هم آمدند و به نوشتن قرآن پرداختند، و چون در آيه اى اختلاف مى كردند ويكى مى گفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين آيه را به فلانى ياد دادعثمان مي فرستاد تا با سه نفر شاهد از اهل مدينه بيايد آنگاه مى پرسيدند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين آيه را چگونه به تو ياد داده ؟ آيا اينجوريا اينجور؟ مى گفت نه اينطور به من آموخته است ، آيه را آنطور كه گفته بود در جاى خالى كه قبلا برايش گذاشته بودند مى نوشتند. باز در همان كتاب از ابن ابى داوود ازطريق ابن سيرين از كثير بن افلح روايت كرده كه گفت : وقتى عثمان خواست مصاحف رابنويسد براى اين كار دوازده نفر از قريش و انصار را انتخاب نمود، ايشان فرستادند تاربعه را كه در خانه عمر بود آوردند. عثمان با ايشان قرار گذاشت كه در هر قرائتى كه اختلاف كردند تاخير بيندازند تا از او دستور بگيرند. محمد مى گويد: به نظر من منظور از تاخير انداختن اين بود كه آخرين عرضه قرآن را پيدا نموده آيه را بر طبق آن بنويسند ( چون جبرئيل سالى يك بار همه قرآن را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرضه مي كرد).
ولى بعضى از خاورشناسان مانند بلاشر و ديگران معتقدند كه على عليه السلام كار عثمان را منحصرا در جمع آورى و تدوين قرآن تاءئيد نموده ، و از وى دفاع كرده استو منظور آن حضرت ، دفاع از عثمان در سوزاندن مصاحف نبوده است على عليه السلام صرفا از آن جهت به دفاع از كار عثمان پرداخت كه به تعدد و تنوع مصاحف خاتمه بخشد. از جمله مصاحفى كه به صورت پراكنده بر روى برگها و پوست و استخوان شانه شتر و گوسفند و چوب هايى كه بر محمل اشتران مى نهادند و چريده هاى خرما كهبه صورتى پريشان نگارش يافته بود، عثمان توانست بدين وسيله غائله اختلاف قرآن ها را از ميان بردن آثار پراكنده اى كه بيم آن مى رفت بسترد و مردم را بر يك مصحف متحد سازد و از اين طريق توانست در ميان مردم همبستگى ايجاد نمايد.