خشکی طبع

معنی کلمه خشکی طبع در لغت نامه دهخدا

خشکی طبع. [ خ ُ ی ِ طَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عدم اجابت. یبوست. باز گرفتن طبع. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خشکی طبع در فرهنگ فارسی

عدم اجابت باز گرفتن طبع

جملاتی از کاربرد کلمه خشکی طبع

خشکی به طبع خلق ز شعر ترم نماند فطرت هنوز از قلمم نال می‌کشد
موج استغناست خشکی در قناعتگاه فقر بی‌نمی در طبع ما آبی‌ست از جوی‌گهر
خشکی از طبع جهان آلودگی هم محوکرد لاف چشم تر توان زد دامنی گر تر شود
ز خشکی داده‌ای یارب همیشه طبع من تری چون من گریان مضطر را فراوان نعمت طایی
به می خشکی ز طبع زاهدان زایل نمی گردد به آب زندگانی این زمین قابل نمی گردد
موج ‌گوهر با همه خشکی نشد محتاج آب طبع استغنا نظر ابرام نتوانست‌کرد
از می طرب افزاید و مردی خیزد وز طبع گیا خشکی و سردی خیزد