خرج و دخل کردن

معنی کلمه خرج و دخل کردن در لغت نامه دهخدا

خرج و دخل کردن. [ خ َ ج ُ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بحساب رسیدن. وضع خرج و دخل را معین کردن. || مساوی بودن درآمد و هزینه یک منبع درآمد.

معنی کلمه خرج و دخل کردن در فرهنگ فارسی

بحساب رسیدن وضع خرج و دخل را معین کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه خرج و دخل کردن

(( فاقول فى ذلك و باللّه التوفيق ، ان زيد بن على عليهماالسلام خرج علىسبيل الامر بالمعروف ، والنهى عن المنكر، لا علىسبيل المخالفة لابن اخيه جعفر بن محمّد عليهماالسلام ، و انما وقع الخلاف من جهه الناس، و ذلك ان زيد بن على (عليهماالسلام ) لما خرج و لم يخرج جعفر بن محمّد (عليهماالسلام) توهم قوم من الشيعة ان امتناع جعفر (عليه السلام ) كان للمخالفة ، و انما كان لضربمن التدبير. ))ترجمه : پس به يارى خداوند مى گويم : كه زيد بن على (عليهماالسلام ) در راه امربه معروف و نهى از منكر قيام كرد نه از راه مخالفت با فرزند برادرش ‍ امام باقر(عليه السلام ).
ولی زان ملک پر حاصل ترا حاصل چه آخر جز، حساب دخل و خرج و اکتساب کیف و کم باشد؟
در سال ۱۹۹۳ استیون اسپیلبرگ توانست پس از ۱۶ سال اتنبرا را به عنوان بازیگر بر روی پرده‌های نقره‌ای بیاورد و فیلم پر خرج و پر فروش پارک ژوراسیک را بسازد.
چو از خرج و دخلش نشد هیچ نقد حسابش به انگشت بگرفت عقد
فایده نهم آن که هرکه اندک خورد خرج وی اندک بود و به مال بسیار حاجتمند نشود و همه آفتها و معصیتها و دلمشغولی ها از حاجت خیزد به مال بسیار که چون خواهد که هر روز چیزهای خوش خورد و بسیار خورد، همه روز در رنج آن باشد که تا چون به دست آرد و باشد که اندر شبهت و اندر طمع و اندر حرام افتد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد عرضكرد: اى رسول خدا من يك سوم صلواتم را براى شما قرار دهم ، نه بلكه نيمى ازصلواتم را مخصوص شما گردانم ، نه بلكه تمامى آن را از آن شما گردانم ،رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در اين صورت خرج و معونة دنيا آخرت تو كفايتشود، در اين هنگام مردى عرضه داشت : خدا تو را نيكى دهد، چگونه دعايش را به اواختصاص مى دهد؟ امام صادق عليه السلام فرمود: چيزى از خدا نمى خواهد، مگر اين كهقبل از آن بر محمد و آل محمد صلوات مى فرستد. (492)
خلفاى عباسى چه در عصر اول و چه در عصر دوم ، اهتمام زيادى در به پا نمودن مجالس وجشن هاى پر خرج و پر زرق و برق داشتند.(231) ولخرجى هاى آنان حد و حصرىنداشت . به نمونه هايى از هر دو عصر مى پردازيم :
هرچه آمد به‌دست از هرجا همه شد خرج و هیچ نیست بجا
با توجه به شواهد باستان‌شناسی به دست آمده از این محوطه به نظر می‌رسد این مکان، محل نگهداری و به احتمال مرکز توزیع مواد غذایی منطقه در اطراف و پیرامون این محوطه بوده و نمایندگان یا نایبان پادشاه و ناظران بر توزیع محصولات در این مکان از ظروف ارزشمند و ظریف استفاده می‌کردند و خرج و دخل بخشی از مواد مورد استفاده از یکی از همین راه‌ها تأمین و ثبت و ضبط می‌شد.
امام موسى كاظم عليه السلام : از بركت زن اين است كه كم خرج و آسان زا باشد.
در سالهاى اخير استعمار وارد مرحله جديدى شد كه به استعمار نو يا استعمارنامرئى معروف است . استعمارگران پس از جنگ جهانىاول و دوم و بروز مبارزات استقلال طلبانه كشورهاى مستعمره مانند مصر، الجزاير،اندونزى ، ويتنام و بسيارى ديگر از كشورهاى آسيايى و آفريقايى و آمريكاى لاتين بهاين فكر افتادند كه بدون حضور فيزيكى و نظامى به استعمار خود ادامه دهند چون اينشيوه هم كم خرج و كم خطر مى باشد و هم موجب برانگيختن احساسات ملى و مذهبى ممالكنخواهد شد و متاءسفانه در اين مرحله توفيقات زيادى نيز به دست آوردند.
پنجم اینکه نیت خود را در کسب و خرج و اقتصاد، و جمیع وجوه، خالص کند.
اگر چه قافیه شد خرج و تنگ شد میدان ز عشق یاد کنم چند بیت وصف الحال
خبر و سعادت از ما و شيعيان ما جدا نيست مادامى كه قيام كننده اى ازآل محمّد قيام كند. آنگاه امام علاقه شديد خود را به قيام كنندگان ابراز مى كند و مىفرمايد: (( لوددت ان الخارجى من آل محمّد خرج و على نفقة عياله )) (301) ، دوستدارم قيام كننده اى از آل محمّد قيام كند و من مخارج بازماندگانش را به عهده بگيرم .
مديريت اقتصادى خانه ، نيازمند ايجاد توازن دردخل و خرج و به كار گيرى عقل و مصلحت به جاى هوس و اسراف و تبذير است . در اينمساءله ، زن و مرد سهيم و شريكند، و بايد براى رسيدن به سطحمتعدل در معيشت ، همكارى داشته باشند و بكوشند، نگذارندمسايل مالى در زندگى مشترك ، عواطف انسانى و مهر و صفا راتحت الشعاع قرار دهند.
اگر تو مرا نمى شناسى من تو را مى شناسم  ايام حج فرا رسيده بود. امام حسن و امام حسين - عليهما السلام - و عبدالله بن جعفر بههمراه قافله اى براى انجام اعمال حج ، مدينه را ترك كردند. در بين راه از قافله عقب ماندهو آن را گم كردند، خرج و خوراك آنها نيز با قافله بود، تشنه و گرسنه شدند و چيزىنداشتند كه بخورند، به سراغ خيمه اى كه در آن بيابان به چشم مى خورد رفتند،پيرزنى را در آنجا يافتند. به او گفتند: ما تشنه هستيم آيا نوشيدنى در نزد تو هست ؟زن گفت : فقط گوسفندى دارم كه مى توانيد آن را بدوشيد و از شير آن استفاده كنيد. آنهااز شير آن گوسفند نوشيدند. سپس گفتند: ما گرسنه نيز هستيم ، آيا غذايى نزد تو هست؟ زن گفت : همان گوسفند را كه تنها دارايى من است سر ببريد تا برايتان غذا بپزم .يك نفر از آنها برخواست و گوسفند را ذبح كرد و پوست آن را كند و پيرزن غذا پخت وآنها خوردند و برخاستند تا بروند، به هنگام خداحافظى گفتند: ما از طايفه قريش هستيم، اگر از سفر حج سالم مراجعت كرديم ، تو نزد ما بيا تا نيكى تو را جبران كنيم . اين رابگفتند و رفتند.