خالی گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) تهی شدن. خالی گردیدن : هراة از شوایب نزاع و ظلم متعدیان خالی گشت و بعدل وافر سلطان حالی شد. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به «خالی گردیدن » و ترکیبات آن شود.
معنی کلمه خالی گشتن در فرهنگ فارسی
تهی شدن خالی گردیدن
جملاتی از کاربرد کلمه خالی گشتن
همان با قامت خم می کشم ناز جوانان را نشد در حلقه گشتن از کشاکش این کمان خالی