خاطرات دیوان بیگی

معنی کلمه خاطرات دیوان بیگی در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین خان). کتاب از دو بخش و چند پیوست تشکیل شده است. در پایان تصاویرى از شخصیت ها و مهرها به همراه نمودارى از شجره خانواده دیوان بیگى کردستانى ذکر شده است.
این خاطرات که به قلم یکى از رجال سطوح میانى و متوسط دولت در عصر قاجار به رشته تحریر درآمده، به ویژه از جهت آگاهى بر حوادث غرب کشور کردستان و کرمانشاه، آمد و رفت حکام و نایب الایاله هاى آن جا و اقدامات مهم ایشان در دوران سلطنت ناصرالدین شاه از یک سو، و به دست آوردن اطلاعات دیگر و گاه فزون تر درباره تهران و برخى رجال دوران یاد شده، از سوى دیگر ارزشمند است. هر چند به دلیل این که نویسنده آن از سطح یک مامور ساده دیوانى، موقعیت و نفوذ بیشترى نیافته، لذا اطلاعات جزئى و اخبار تا کنون پنهان مانده اى در آن نمى توان یافت، لیکن پرتو دگرى است، بر شیوه زندگى و حکومت و نوع روابط موجود میان رعایا و حکام از یک سو و میان حکام و والیان و نایبان و سایر مقامات ادارى و صاحبان مناصب از جهت دیگر که نوع خود به عنوان یک ماخذ تاریخى ارزشمند و قابل استفاده است.
بخش نخست در برگیرنده خاطرات میرزا حسین خان از زمان تولد و طفولیت تا زمان فوت پدرش، میرزا رضاعلى است. این زمان از سال 1275 ه.ق که میرزا رضاعلى به منصب دیوان بیگى منصوب مى شود و صاحب خاطرات در سال بعد 1276ه.ق متولد مى گردد و هم زمان با سال یازدهم سلطنت ناصرالدین شاه بوده، آغاز مى شود و تا سال 1301ه.ق که پدرش دار فانى را وداع مى گوید، ادامه مى یابد. این بخش از خاطرات درباره حوادث کردستان و کرمانشاهان است. وى از آمدن و رفتن بیش از هشت حاکم یا نایب الایاله بر کردستان و کرمانشاهان در مدت بیست و شش سال یاد شده و حوادث ایام آن ها و اقدامات مهم ایشان صحبت مى کند. از جمله این حکام عبارت بوده اند از: امان الله خان ثانى مشهور به غلامشاه خان ملقب به ضیاء الملک؛ فرهاد میرزا معتمدالدوله پسر عباس میرزا نایب السلطنه و عموى ناصرالدین شاه، عبدالعلى میرزا احتشام الدوله، طهماسب میرزا مویدالدوله، امامقلى میرزا عمادالدوله برادر کوچکتر مویدالدوله، عمادالدوله ملقب به حشمت السلطنه، غلامرضاخان شهاب الملک ملقب به آصف الدوله، سلطان مراد میرزا حسام السلطنه، مسعود میرزا ظل السلطان، محمودخان ناصرالملک.
در این رفت آمد حکام، میرزا رضاعلى دیوان بیگى گاه مقام و مرتبتى عالى کسب مى کند و بر قدرت و حیطه نفوذش افزوده مى شود و گاه برعکس، مورد غضب قرار مى گیرد، دستگیر و زندانى شده و حتى دچار سوء قصد مى شود که شرح آن ها را فرزندش در خاطرات خانه پدرى بازگو کرده است.
اگر چه بخش زیادى از خاطرات را، گزارش از حوادث سیاسى کردستان و تلاش هاى حکام و ماموران دولتى تشکیل مى دهد؛ اما در عین حال اطلاعات ارزشمندى درباره آداب و رسوم مردم مثل عروسى و عزادارى، شیوه زندگى و روابط افراد، روابط مالک و رعیت، روابط و مبادلات اقتصادى اجتماعى، مجازات ها و جرایم، مراسم اعطاى خلعت و القاب، ایلات کردستان، مسائل سرحدى با عثمانى، توصیفى از طلق بستان، اشاره اى به مشایخ نقشبندیه از جمله آداب و شیوه زندگى و مراسم خاص آن ها و خانقاه ها و خوراک ایشان، اشاره اى به حوادث اروپا، یاغى گرى و شورش هاى محلى و بسیارى مطالب جزئى دیگر که از چینش آن ها در کنار یکدیگر تصویرى از زندگى مردم و شیوه حکومت دارى عصر قاجار در غرب کشور به دست مى آید.
بخش دوم شامل خاطرات نویسنده از دوران اقامت در تهران، از سال 1310 تا 1317 ه.ق است. میرزا حسین خان، پس از فوت پدر راهى تهران مى شود تا شغل مناسبى در دستگاه حکومت دست و پا کند. وى ابتدا به مرحوم میرزا یوسف مستوفى الممالک نزدیک شد. پس از آن مدتى را با فخ الملک اردلان گذرانید و سپس وکیل السلطنه برادر اتابک مربوط شد و با پسران اتابک حشر و نشر پیدا کرد و از این طریق در دستگاه امین السلطان به خدمت درآمد و در سفرهاى شاه، به ویژه در اطراف تهران؛ مانند جاجرود و فیروزکوه و دماوند جزو اردو بوده و بارها براى رفع امور حکومتى فیروزکوه به آن جا رفته است.
[ویکی فقه] خاطرات دیوان بیگی (کتاب). خاطرات دیوان بیگی از سال های ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ ه. ق به کوشش ایرج افشار و محمد رسول دریاگشت صورت گرفته است. خاطرات دیوان بیگی سرگذشتی است، خودنوشت از میرزا حسین دیوان بیگی کردستانی، مشتمل بر سوانح زندگانی او در دوران اقامت کردستان و سپس از روزگار سکونتش در تهران ، به انضمام یادداشت های پراکنده ای که در سنوات گوناگون تا سال ۱۳۳۱ قمری نوشته است.
کتاب از دو بخش و چند پیوست تشکیل شده است. در پایان تصاویری از شخصیت ها و مهرها به همراه نموداری از شجره خانواده دیوان بیگی کردستانی ذکر شده است.
گزارش محتوا
این خاطرات که به قلم یکی از رجال سطوح میانی و متوسط دولت در عصر قاجار به رشته تحریر درآمده، به ویژه از جهت آگاهی بر حوادث غرب کشور کردستان و کرمانشاه ، آمد و رفت حکام و نایب الایاله های آن جا و اقدامات مهم ایشان در دوران سلطنت ناصرالدین شاه از یک سو، و به دست آوردن اطلاعات دیگر و گاه فزون تر درباره تهران و برخی رجال دوران یاد شده، از سوی دیگر ارزشمند است. هر چند به دلیل این که نویسنده آن از سطح یک مامور ساده دیوانی، موقعیت و نفوذ بیشتری نیافته، لذا اطلاعات جزئی و اخبار تا کنون پنهان مانده ای در آن نمی توان یافت، لیکن پرتو دگری است، بر شیوه زندگی و حکومت و نوع روابط موجود میان رعایا و حکام از یک سو و میان حکام و والیان و نایبان و سایر مقامات اداری و صاحبان مناصب از جهت دیگر که نوع خود به عنوان یک ماخذ تاریخی ارزشمند و قابل استفاده است.
← بخش نخست کتاب
کتاب از سه پیوست برخوردار است. در پیوست نخست بعضی یادداشت ها و اشعار پراکنده میرزا حسین خان دیوان بیگی که به تفاریق ایام نوشته شده، از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۳۱ ه. ق را در بر می گیرد، آورده شده است. در پیوست دوم هفده فرمان و حکم مربوط به میرزا رضاعلی نایب الوزاره و دیوان بیگی کردستان آمده که پیش از این، در جلد بیستم فرهنگ ایران زمین در سال ۱۳۵۳ نیز چاپ شده بودند. پیوست سوم شامل ۶۱ نامه از دیوان عدلیه اعظم به مهر عباسقلی معتمدالدوله جوانشیر و همچنین از حکامی، مانند عزیزخان سردار کل و حسام السلطنه و دیگران به میرزا رضاعلی دیوان بیگی و یا مربوط به او است. در صفحات پایانی عکس هایی از خانواده بیگی و تصویر اسناد چاپ شده و پس از آن فهرست های اعلام آمده است. در دفتر خاطرات دیوان بیگی بعضی یادداشت ها و اشعار پراکنده که توسط او به تفاریق ایام درج شده است که همه را برای مزید فایده در پیوست نخستین آورده شده است.
وضعیت کتاب
...

جملاتی از کاربرد کلمه خاطرات دیوان بیگی

در عهد صفویه میرشب از طرف دیوان انتخاب می‌شد و از اجزای داروغه بود؛ اما به احتمال زیاد انتخاب این مقام در زمان قاجار باید از طرف داروغه باشد. از اسامی میران شب در عهد ناصری می‌توان نشانه‌هایی از توارث را نیز در انتصاب این افراد دید اما انتخاب گزمه‌ها به عهده داروغه بود. گاه حاکم خود افرادی را برای این منصب انتخاب می‌کرد، حاکم قزوین آقاحسن را به‌عنوان سرگزمه شهر انتخاب کرد. گزمه‌ها و شبگردان زیر نظر او کار می‌کردند؛ ولی مستقیما از او دستور نمی‌گرفتند؛ بلکه گزمه‌ها نیز رئیسی به نام سرگزمه داشتند که به واسطه او از میرشب فرمان می‌بردند و عده‌ای مشعل‌دار و چند نفر اسلحه‌دار از اداره دیوان بیگی جزو ابواب جمعی او بودند و زیرنظر میرشب به اجرای وظایف خود می‌پرداختند. رئیس عسس‌ها را میرشب یا میرعسس می‌گفتند که سرپرستی آنها را برعهده داشت.
هانس روبرت رومر اعتقاد دارد که اگر به‌دنبال فرمانروایان واقعی اوایل دولت شاه صفی بگردیم چهار شخصیت اصلی قابل ذکرند: اغورلو خان شاملو ایشیک آقاسی باشی، رستم بیگ دیوان بیگی که بعداً سپهسالار و تفنگچی آقاسی هم شد، چراغ‌خان زاهدی که در ابتدا منصبی نداشت و بعداً قورچی‌باشی شد، رستم خان داروغه اصفهان که قوللرآقاسی هم بود. بعضی از زنان درباری مانند مادر شاه صفی و زینب بیگم، عمه شاه عباس یکم، هم تأثیرگذار بودند. اغورلوخان و چراغ‌خان بعدها به‌دست شاه صفی کشته شدند و در ۱۶۳۰ رستم بیگ دیوان‌بیگی، بیگلربیگی آذربایجان شد و رستم خان داروغه به عنوان والی گرجستان از کارتلی به تفلیس رفت. سرانجام اداره امور به‌دست ساروتقی اعتمادالدوله افتاد که در ۱۶۳۴ رمام امور را در دست گرفت و تا پایان دوره شاه صفی در سمت خود باقی ماند.
دیگر تغییرات دارای اهمیت نسبی در دوره حکومت شاه عباس عبارت بودند از افزایش تمرکز امور دیوانی یا جدایی بیشتر نهادهای سیاسی و دینی؛ مثلاً جایگاه وزیر، رئیس دیوان سالاری و نمایندهٔ اصلی عناصر فارسی در دولت مرکزی ارتقاء پیدا کرد؛ مشخصهٔ این تغییر گرایش به اطلاق عناوین تشریفاتی چون اعتمادالدوله یا صدر اعظم به وزیر بود. در مقابل، عنوان وکیل (در اصل وکیل نفس نفیس همایون) که منشأش به ریشه‌های تئوکراتیک اوایل حکومت صفوی برمی‌گشت و به صاحب آن یک جایگاه ویژهٔ خاص به عنوان یار غار شاه می‌داد پس از ترور مرشد قلی خان استاجلو به مرور از رده خارج شد. از اهمیت منصب صدر، که در اصل توسط شاه اسماعیل برای تابعِ اقتدار سیاسی نگاه داشتن طبقات مذهبی طراحی شده بود، کاسته شد؛ در نتیجه، به قدرت مجتهدان افزوده شد. دیوان بیگی وظیفهٔ وزیر دادگستری را به عهده داشت. واقعه‌نویس مأمور تحریر فرمان‌های سلطنتی و نگهداری سوابق مکاتبات با سلاطین خارجی بود، ایشیک آقاسی باشی ریاست تشریفات سلطنتی دربار را به عهده داشت. قورچی‌باشی، قوللر آقاسی‌باشی و تفنگچی‌باشی امرای ارشد ارتش بودند.[نیازمند منبع] اصلاحات دیوانی شاه عباس به دولت صفوی استحکام و نیرو بخشید. توازن ظریفی که او بین افراد یا عناصر گوناگون در نظام- ترکها، فارسها، و قفقازی ها-ایجاد کرد رمز موفقیت او بود. گرچه پیشینیانش نتوانسته بودند این توازن را برقرار کنند، شاه عباس با نتایجی نهایتاً فاجعه بار، حکومت را در چنان جایگاه استواری قرار داد که تشکیلاتش، به مدت حدوداً یک قرن پس از مرگش، بیشتر به دلیل مومنتومی که او پدیدآورده بود به کار کردن ادامه دادند.
با وجودی که در این کشور نزدیک به نیم قرن زندگی نموده و در همان سرزمین دفن شده‌است، ذکرش در تذکره‌های این یا آن کشور دیده نمی‌شود. یاد این شاعر در هند فقط در تذکره کاملان رام پور تألیف احمد علی شوق رام پوری (که به زبان اردو است) و در تذکره روز روشن تألیف مظفر حسین صبا و در ایران در حدیقه الشعرا تألیف سید احمد دیوان بیگی آمده است.
شاه احمد پس از تاج‌گذاری، ولی محمد خان حاکم پیشین کرمان را آزاد و به‌عنوان اعتمادالدوله و وزیر اعظم، طالب خان را به مقام دیوان بیگی، محمدجعفر خان را به عنوان قوللر آغاسی و سپهسالار، محمدحسین خان را ایشیک آغاسی، عنایت خان را تفنگچی باشی، حسنعلی خان را قورچی‌باشی و محمد مؤمن خان را به عنوان ناظر بیوتات برگزید.
در عصر سلطنت احمدشاه درانی در افغانستان برای امور مالی اهمیت بیشتری قائل شدند و برای نخستین‌بار در سال ۱۱۴۰ ه‍.ش در کنار سایر تشکیلات دولت شعبه‌ای بنام همایون اعلی (وزارت مالیهٔ امروزی) تأسیس شد و متصدی این امور سردار عبدالله خان پوپلزی که بنام دیوان بیگی یاد می‌شد مقرر گردیده و لقب دیوان بیگی با گذشت زمان به مستوفی‌الممالک تبدیل شد و صلاحیت وی به اندازهٔ صلاحیت وزیر مالیهٔ امروزی بود. مستوفی‌الممالک با قدرت امریهٔ خود سایر امور مالی و حسابی ولایات را وحدت و انسجام داده مراقبت و نظارت عمومی را بدوش داشت.
همین که میرویس به پایتخت صفویان وارد شد به وسیلهٔ فردی به نام محمود آقای خواجه‌سرا با ارکان دولت که شدیداً با هم نفاق و نقار داشتند، رابطه برقرار نمود و با دادن رشوه‌های گزاف به اعتماد السلطنه و دیوان بیگی اصفهان، نه تنها خود را بی گناه و گیورگی را خطاکار معرفی نمود بلکه توانست نزد شاه بار یافته و محبوبیت پیدا کند.
درمجلس شورای ملی نیز، اندک نمایندگانی مانند درخشش ٬شمس قنات‌آبادی و حائری زاده با لایحه مخالفت کردند. در مجلس سنا دیوان بیگی، جعفر شریف‌امامی و محمود حسابی و ابوالفضل لسانی از مخالفین بودند.
در سال ۱۱۱۰ ق / ۱۶۹۸ م عده‌ای از افراد قبیلهٔ بلوچ به سرکردگی میرخسروشاه به کرمان هجوم آوردند و بعد از غارت کرمان، یزد و بندرعباس را مورد تهدید قرار دادند. شاه سلطان حسین جهت سرکوب شورشیان از گیورگی یازدهم (گرگین خان گرجی) خواست تا آن‌ها را دفع نماید. گیورگی که پادشاه مخلوع گرجستان (قسمت شرقی کشور گرجستان امروزی) بود در این هنگام در پایتخت صفویه به سر می‌برد. او بعد از اصرار فراوان این امر را پذیرفته ملقب به شاهنواز خان گردید و حکومت کرمان را یافت. برادرزادهٔ گیورگی کیخسرو نیز داروغهٔ اصفهان شد و همچنین برادر او لوان سمت دیوان بیگی اصفهان را یافت.
خودش به ماروچاق حمله کرد و ندر دیوان بیگی به مرو.