معنی کلمه حیص بیص در لغت نامه دهخدا
چنان رنجیده طبع از حیص و بیص دید و وادیدم
که کار صور محشر میکندنقاره عیدم.محسن تأثیر ( از آنندراج ).
حیص بیص. [ ح َ ص َ ب َ ] ( اِخ ) سعدبن محمدبن سعد صیفی تمیمی. شاعری است مشهور از مردم بغداد که به ابوالفوارس ملقب بود. وی فقیه بود و سرانجام به ادب و شعر شهرت یافت و به سال 574 هَ. ق. دربغداد درگذشت. او راست : 1- دیوان اشعار. 2- رسائل. ابن ابی اصیبعة بخشی از رسائل او را آورده است. ( الاعلام ). رجوع به الاصابة ج 2 ص 33 و التهذیب ج 3 ص 483 شود.